سلام خانمها
یه سوال دارم میشه لطفا با دقت بخونین و راهنماییم کنید؟؟پیش پیش ممنونم ازتون عزیزان
خانمها پدر من ۳ ساله که به رحمت خدا رفتن.یه مرد خیلی اروم و مهربون و نحیب
به خدا کسی نبود ک پدرمو ببینه و مهرش نیوفته ب دلش💔
از وقتی پدرم فوت شدن تقزیبا همه کارهای مادرمو رو من و داداشم انجام میدیدم.بقیه خواهر برادر ها یا مشغلشوت بیشتره یا توی شهر ما ساکن نیستن.
من اینجا زیاد میبینم ک خانمها از شوهرشون شاکی هستن و میگن همه زندگیش شده مامانش یا مثلا میگن مادر شوهرم همیشه ب همسرم میگه بیا منو ببر خرید یا فلان کارو کن یا کلا هرچی((منظورم وابستگی هست))
همسر من اصلا به خانوادش وابسته نیست جوری که ماه به ماه باهاشون ارتباط نداره و نا گفته نمونه که خانوادش هم خیلی سرد و بی عاطفه هستن و نسبت به پسر خودشون حسادت میکنن و بهانه میگیرن و قهر میکنن بخاطر همین ما خیلی رابطمون رو باهاشون کمرنگ کردیم .
امشب همسرم صدام کرد و همزمان تلفن خونه زنگ خورد همسرم فکر کرد مامانمه و شروع کرد غر زدن که اره اولویتت شده مامانت همیشه خونه مامانتی((قبل از اینکه از سرکار برگرده همسرم همیشه خونه ام و غذام و تمیز کاریم روبه راهه))خلاصه خیلی غر زد.
خیلی فکرم درگیره.یعنی منم دارم اشتباه میکنم؟من واقعا امیدم به مامانمه.چون برای پدرم کار خاصی نکردم یجورایی دارم برای مامانم جبران میکنم و هرچی بگن نه نمیارم.اینم بگم خداییش مامانم خیلی ملاحضه کاره و مزاحمتی نداره.میشه راهنماییم کنید کارم درسته یا نه؟شما جای من باشین چیکار میکنید؟