خب بعضیا واقعا شکاکن دیگه الان این حانم باید شناخته باشه ک شکاکه یا ب این موضوع حساسه ب من او ...
آره... شایدم زیادی حساسه... ب هر حال اگه میبینی شوهرت خیلی خوبه و دوستت داره بردش نشو با سیاست زنانگی خودت عوضش کن... ولی حتما صبوری رو اولویت کارت قرار بده
یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
یه چیز میگم نپرید بهم خب شوهر منم نمیزاره ولی میدونید دلیلش چیخ نگیذ شوهرا غیرتی تن جامعه خرابه ابن ...
دقیقا همینطوره، ببخشید من اینو کلی میگم کسی بهم نپره، ولی همیشه میگن کسی که مهربونه همه رو مثل خودش میبینه و همینطور کسی هم که نگاه بدی داره فک میکنه تمام ادما مثل خودشن که به همه بدبین میشه
تو عقد سخت نمیگرف یهو تا عروسی کردیم اون روسو نشون داد تواین سه ماه کلی گریه مشاوره . حرف .محبت . ام ...
اول با خانواده ات تلفنی مشورت کن اگه صلاح اونا در این بود که بری خونه مادرتبدون توجه به نظر دیگران جمع کن برو. به نطر من شاید به این شرایط عادت کنی ولی حقیقتا لذتی از زندگی نمی بری. ده سال دیگه به خودت میای میبینی از همه چیز متنفری ولی همه جوره دست و پات بسته است
کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار میگه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک همخانه باهاش ادامه بده.
نه فایده خیلی داره... اولا بچه میاد شیرین تره زندگی... قشنگ تره. تازه زنگی رنگ میگیره... بعدشم خود ص ...
اسی تو رو خدا یه موقع این حرفا رو گوش ندی و فکر کنی واقعا با بچه همه چی حل میشه، الکی یه بچه رو هم وارد این زندگی که هنوز تکلیفتون مشخص نیست نکن، بخاطر همین طرز فکرهای مسخره و قدیمیه که این همه بچه طلاق دارن با افسردگی و حسرت زندگی میکنن. به این فکر کن که یه درصد اگه بچه دار شی اما شرایط بینتون تغییری نکنه اون وقت یا باید بخاطر بچت تا ابد بسوزی و بسازی یا باید جدا شی و اون بچه اواره شه که صد در صد اگه این اتفاق بیوفته با چیزی که ازش میگی بچه رو بهت نمیده و با همون بچه عذابت میده