سلام دوباره خوبید ؟
مریم جان 5 شنبه ها میومدی ...... الان کجایی ؟؟ بهتری؟؟؟ ما رو بیخبر نزار دوستم ....
زهرا جونم .. سلام ظهرت بخیر . 5 شنبه ها کار تو کشیدن کر کره اینجاست :*
شادی جان چه عسلی داری تو ماشالا.... دختر باید هوای مامانشو داشته باشه ... ببوسش وبراش اسفند دود کن ..
غذا نخوردنش هم با مقایسسه با آراد اگه بگم باید بگم طبیعیه
راجه به عروسک تولو قرار شده با سال تولدشون ببر بگیرین اسباب بازی حکم یک سنبل رو داره وقرار نیست یچه باهاش حتما بازی کنه بیشتر حکم یک یادگاری کوچیک رو داه هرچند زشت هم نیست و خیلی بانمکه ....
نظری داری دوستم ؟؟؟؟
شنبه بیا ومطرح کن که همه باشن وبتونن راجع بهش صحبت کنن ...
بوس واسه دوستم
درسای گلم خوبم ..... عزیزم .. خودمو برای خدا لوس کردم :(
سانی جونم نمیدونم دل مهربونت چرا گرفته ... ولی آرزو میکنم با تمام وجودت حل بشه / خو دت میدونی برام خیلی عزیزی ....
آنیسا خوبه ؟؟؟ همسرت خوبن ؟؟؟
راستی کی میای ؟؟؟؟
خدا منو بغل نکرد ولی از دور برام دست تکون داد.....:(
زهرا جونم .. سلام ظهرت بخیر . 5 شنبه ها کار تو کشیدن کر کره اینجاست :*
شادی جان چه عسلی داری تو ماشالا.... دختر باید هوای مامانشو داشته باشه ... ببوسش وبراش اسفند دود کن ..
غذا نخوردنش هم با مقایسسه با آراد اگه بگم باید بگم طبیعیه
راجه به عروسک تولو قرار شده با سال تولدشون ببر بگیرین اسباب بازی حکم یک سنبل رو داره وقرار نیست یچه باهاش حتما بازی کنه بیشتر حکم یک یادگاری کوچیک رو داه هرچند زشت هم نیست و خیلی بانمکه ....
نظری داری دوستم ؟؟؟؟
شنبه بیا ومطرح کن که همه باشن وبتونن راجع بهش صحبت کنن ...
بوس واسه دوستم
درسای گلم خوبم ..... عزیزم .. خودمو برای خدا لوس کردم :(
سانی جونم نمیدونم دل مهربونت چرا گرفته ... ولی آرزو میکنم با تمام وجودت حل بشه / خو دت میدونی برام خیلی عزیزی ....
آنیسا خوبه ؟؟؟ همسرت خوبن ؟؟؟
راستی کی میای ؟؟؟؟
خدا منو بغل نکرد ولی از دور برام دست تکون داد.....:(
5 شنبه ها دلم براتون خیلی تنگ میشه خیلی ........:**********
سلام
تا قطع نشده بنویسم بعد برم بخونم...
صدای شمعدونی را از مدینه می شنوید.... یک جایی در چند صد متری مسجد النبی. :)
معتاد اینترنت که میگن ماییم. من و همسر عزیز، نوت بوک همواره زیر بغل! :دی
الان فقط شعر سانی رو خوندم... عاشقتم. ممنون. خیلی حال خوبی داشت. :* :* :*
تا قطع نشده بنویسم بعد برم بخونم...
صدای شمعدونی را از مدینه می شنوید.... یک جایی در چند صد متری مسجد النبی. :)
معتاد اینترنت که میگن ماییم. من و همسر عزیز، نوت بوک همواره زیر بغل! :دی
الان فقط شعر سانی رو خوندم... عاشقتم. ممنون. خیلی حال خوبی داشت. :* :* :*
خدااااااااااااااای من ضحی هم اومد :)))))))) دوست خوبم دوستت دارم خیلی . جات خالیه . ایشالا همیشه خوش باشی . وای الان مدینه ای ... برای ما هم دعا کن . خیلی حس خوبی داشت اومدم اینجا نوشته ات رو خوندم تازه بالونت هم هنوز روشنه ...
سینا رو ببوسش . امیدوارم سفر خیلی خوبی باشه و همونطور که دوست داری ازش استفاده کنی . ***
سینا رو ببوسش . امیدوارم سفر خیلی خوبی باشه و همونطور که دوست داری ازش استفاده کنی . ***
منم عاشق تو ام با مرام ............. قربونت برم التماس دعا
سینا خوبه ؟؟؟
وای چه لوسم من .... گریه ام گرفت ........:********
سینا خوبه ؟؟؟
وای چه لوسم من .... گریه ام گرفت ........:********
منم عاشق تو ام با مرام ............. قربونت برم التماس دعا
سینا خوبه ؟؟؟
وای چه لوسم من .... گریه ام گرفت ........:********
سینا خوبه ؟؟؟
وای چه لوسم من .... گریه ام گرفت ........:********
اینا رو بنویسم بعد برم دوباره بخونم!
بگیر نگیر داره آخه اینترنتش. :))
شیرین جونم، هزار و شونصد تا مبارکه... ای جان... ذوق زده شدم نمی دونم چی بگم. :)
آخرش منم تسلیم میشم میرم تو کار بچه دوم. میدونم. :)
مریم جونم خوبی؟! ایشالا زود زود خوب میشی.
تو رو خدا کمتر حرص بخور... عززیزم... :*
به یادتم حسابی. :*
بگیر نگیر داره آخه اینترنتش. :))
شیرین جونم، هزار و شونصد تا مبارکه... ای جان... ذوق زده شدم نمی دونم چی بگم. :)
آخرش منم تسلیم میشم میرم تو کار بچه دوم. میدونم. :)
مریم جونم خوبی؟! ایشالا زود زود خوب میشی.
تو رو خدا کمتر حرص بخور... عززیزم... :*
به یادتم حسابی. :*
الناز، پرستو خوبین؟
:*
:*
سینا خوبه. خدا رو شکر اذیت نکرده/نشده تا الان... ولی خب مسلمه که با بچه خیلی فرق میکنه. نمیشه هر چقدر دلت میخواد بمونی تو حرم و نماز بخونی و قران بخونی؛ یا مثلن وسط زیارت خوندن هی باید بگی "بله مامان؟" "جانم پسرم؟" "بیا بادوم" "آره جیک جیک" " اوهوم،هو هو چی چی تو خونه است" و ...
ولی خدا رو شکر همه چیز خوبه. هوا هم که عالی. :)
:*
:*
سینا خوبه. خدا رو شکر اذیت نکرده/نشده تا الان... ولی خب مسلمه که با بچه خیلی فرق میکنه. نمیشه هر چقدر دلت میخواد بمونی تو حرم و نماز بخونی و قران بخونی؛ یا مثلن وسط زیارت خوندن هی باید بگی "بله مامان؟" "جانم پسرم؟" "بیا بادوم" "آره جیک جیک" " اوهوم،هو هو چی چی تو خونه است" و ...
ولی خدا رو شکر همه چیز خوبه. هوا هم که عالی. :)
سلام
هنوز هیچی نخوندم. فقط اسم ضحی رو که دیدم ذوق مرگ شدم ، پریدم تو. خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ضحی برای منم دعا کنی ها. از خدا بخواه بازم قسمتم کنه. من اصلا اصلا سیر نشدم.
هنوز هیچی نخوندم. فقط اسم ضحی رو که دیدم ذوق مرگ شدم ، پریدم تو. خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ضحی برای منم دعا کنی ها. از خدا بخواه بازم قسمتم کنه. من اصلا اصلا سیر نشدم.
اونقدر ذوق کردم یادم رفت سلام کنم .
ظهر پنج شنبه تون به خیر . بازم آخر هفته شد . پوفففففففف
عاطفه یه چیزی بگم منم ... چندین وقت پیش که دو سه هفته ای خواب پادمیرا بهتر شده بود منم گه گاهی حس تو رو داشتم البته نمی آوردمش تو اتاق خودمون ها . اما اونقده دلم براش تنگ می شد خدا می دونه . وقتی می خواستم بخوابم انگار غم دنیا توی دلم می نشست . حالا اما با خودم فکر می کنم ای بابا چرا قدر اون روزهای طلایی رو ندونستم :((( از من به تو نصیحت تا یاسی خوابه تو هم بخواببببببببب .
سارایی خوبید ؟ کاش خبری می دادی
پرستو همون هم که خدا واست دست تکون داده خیلی عالیه ... من که گاهی فکر می کنم نکنه خدا منو اصلا نمیبینه :(((
ناهید خیلی خوشحالم اومدی ... خونه نو مبارک... حات خیلی خالی بود
شیرین خوبی ؟ فسقل خاله خوبه ؟ دیگه همش سعی کن آرامش داشته باشی .
منم راستی کلی چیز میز نگه داشتم فقط می خوام یه جعبه چوبی خوشگل از اونها که روش کنده کاری داره و کار دسته بخرم .(یکی مامانم داشت داد خواهرم خیلی خوشگلند ) بعدش نمی دونم چه جوری اما می خوام یه کیت موزیک بهش وصل کنم که وقتی درش باز می شه موزیک بزنه مثل جعبه نل ( متنفر بودم از کارتونش البته) بعدش همه چیزهای کوچولوشو بگذارم توش ... موهاشو ، دست بند و پابند بیمارستانو ، اولین ناخونهاشو کارت بیمارستانو اگه جا شد اولین لباسشو با یه نامه عشقولانه ...و توی نوجوانیش بهش بدم شاید 12 سالگی ... البته به قول سانی اگه بچه های این قرن اصلا نگاهی هم بهش بندازند . نمی دونم والا
سانی نمی دونم چرا دلت گرفته شاید هم نگرفته فقط اینطور حدس زدم ایشالا همیشه شادی مهمون دلت باشه ... چیزی نمونده که برید ها .
شادی منم خیلی ذوق کردم وقتی خوندم رونیکا چطور بوست کرده . جانم
زهرا خوبی ؟
یاقوت کجایی خوبی ؟
ظهر پنج شنبه تون به خیر . بازم آخر هفته شد . پوفففففففف
عاطفه یه چیزی بگم منم ... چندین وقت پیش که دو سه هفته ای خواب پادمیرا بهتر شده بود منم گه گاهی حس تو رو داشتم البته نمی آوردمش تو اتاق خودمون ها . اما اونقده دلم براش تنگ می شد خدا می دونه . وقتی می خواستم بخوابم انگار غم دنیا توی دلم می نشست . حالا اما با خودم فکر می کنم ای بابا چرا قدر اون روزهای طلایی رو ندونستم :((( از من به تو نصیحت تا یاسی خوابه تو هم بخواببببببببب .
سارایی خوبید ؟ کاش خبری می دادی
پرستو همون هم که خدا واست دست تکون داده خیلی عالیه ... من که گاهی فکر می کنم نکنه خدا منو اصلا نمیبینه :(((
ناهید خیلی خوشحالم اومدی ... خونه نو مبارک... حات خیلی خالی بود
شیرین خوبی ؟ فسقل خاله خوبه ؟ دیگه همش سعی کن آرامش داشته باشی .
منم راستی کلی چیز میز نگه داشتم فقط می خوام یه جعبه چوبی خوشگل از اونها که روش کنده کاری داره و کار دسته بخرم .(یکی مامانم داشت داد خواهرم خیلی خوشگلند ) بعدش نمی دونم چه جوری اما می خوام یه کیت موزیک بهش وصل کنم که وقتی درش باز می شه موزیک بزنه مثل جعبه نل ( متنفر بودم از کارتونش البته) بعدش همه چیزهای کوچولوشو بگذارم توش ... موهاشو ، دست بند و پابند بیمارستانو ، اولین ناخونهاشو کارت بیمارستانو اگه جا شد اولین لباسشو با یه نامه عشقولانه ...و توی نوجوانیش بهش بدم شاید 12 سالگی ... البته به قول سانی اگه بچه های این قرن اصلا نگاهی هم بهش بندازند . نمی دونم والا
سانی نمی دونم چرا دلت گرفته شاید هم نگرفته فقط اینطور حدس زدم ایشالا همیشه شادی مهمون دلت باشه ... چیزی نمونده که برید ها .
شادی منم خیلی ذوق کردم وقتی خوندم رونیکا چطور بوست کرده . جانم
زهرا خوبی ؟
یاقوت کجایی خوبی ؟
سلامممممم خوبین همه؟
ضحی جون ایشالا تا آخرش خوب پیش بره. خوش باشی همیشه و عاشق و شیفته و واله و پروانه:)
ضحی جون ایشالا تا آخرش خوب پیش بره. خوش باشی همیشه و عاشق و شیفته و واله و پروانه:)
چه روز خوبیه امروز ... هوم ...چند تا پست ضحی ایی :))))
ضحی جونم میشه برای منم دعای مخصوص کنی لفاااااااا ؟ ( اینو با گردن کج خواهشی نوشتم )
پرستو دوستت دارم ***
شیوا سلام . عروسی چطور بود ؟ خوش گذشت ؟
ضحی جونم میشه برای منم دعای مخصوص کنی لفاااااااا ؟ ( اینو با گردن کج خواهشی نوشتم )
پرستو دوستت دارم ***
شیوا سلام . عروسی چطور بود ؟ خوش گذشت ؟
شیوا جونم رسیدن به خیر. زیارتت قبول خواهر. :* :*
حاج خانوم مهسا :) ای جاااان... عزیز دلم. سرماخوردگیت خوب شده تا حالا دیگه حتمن خاله. :* :*
من کف زمینم از خنده الان بابت "باسنت هم فدای سرت" پرستو به شیوا. :))))))))))))))))))))
من الان صفحه 23 ام تازه خو!:)))
حاج خانوم مهسا :) ای جاااان... عزیز دلم. سرماخوردگیت خوب شده تا حالا دیگه حتمن خاله. :* :*
من کف زمینم از خنده الان بابت "باسنت هم فدای سرت" پرستو به شیوا. :))))))))))))))))))))
من الان صفحه 23 ام تازه خو!:)))
خب ، سلام دوباره
رفتم پستها رو خوندم و برگشتم.
شیرین جونم ، اون دسته که دیدی ، دست من نیست. دخترخاله ام هست که البته یک دستبند بدلی هم تازه خریده بود و می خواست برگشتنی خودش رو شکل عربها کنه. حالا یک وقتی دوباره اون عکسها که خودم هستم رو می زارم که ببینیم. البته همچین تحفه ای هم نیستم هاااااا
سانی جونم ، مادر شوهرم می دونست افتادم. کبودی های پایین تنه ام که زیر لباس موندند و دیده نشدند. دستم هم دیگه از حالت کبودی به زردی رفته و زیر اون نورهای صد رنگ تالار و تو اون شلوغ پلوغی دیده نشدند.
سانی جون ، خدا همیشه هوای بنده هاش رو داره. فقط گاهی دوست داره ما بلندتر صداش بزنیم.
زهرا جون ، می بینم که چشم برزخی تو هم باز شده خواهر ههههههههههههه. حالا بیا و رحمی کن و شما هم از خودت عکس بزار. من که فکر می کنم تنها کسی که هنوز ندیدمش شما و زری مامان هستید.
الناز جونم ، عروسی خوب بود. فقط من نمی دونم چرا این خانواده شوهر من احساس می کنند باید تمام کارهای من رو کنترل کنند که باب میل خودشون انجام بشه. مثل مدل لباسم یا آرایشگاه رفتنم. دیروز هم تا رسیدم اصرار می کردند که مانتوم رو تو اتاق عقد جلوی اون همه مرد دربیارم. منم قاطعانه بهشون نه گفتم و نشستم یک گوشه. بعد هم که ازم خواستند برای قند سابیدن برم ، بهشون گفتم: من با مانتو هستم و شما خوشتون نمیاد. مادرشوهرم هم که دید هوا پس هست ، گفت این چه حرفیه و این طوری نیست و همین جوری برو.
ضحی جونم ، زیارت تو هم قبول باشه. مهسا هم هنوز خوب نشده و مماخ آویزونه. من عاشق این اعتیاد بالای تو هستم. منم هر کاری کردم که با موبایل از اونجا آن بشم ، نشد که نشد. خوشحالم که تو با نوت بوکت رفتی
رفتم پستها رو خوندم و برگشتم.
شیرین جونم ، اون دسته که دیدی ، دست من نیست. دخترخاله ام هست که البته یک دستبند بدلی هم تازه خریده بود و می خواست برگشتنی خودش رو شکل عربها کنه. حالا یک وقتی دوباره اون عکسها که خودم هستم رو می زارم که ببینیم. البته همچین تحفه ای هم نیستم هاااااا
سانی جونم ، مادر شوهرم می دونست افتادم. کبودی های پایین تنه ام که زیر لباس موندند و دیده نشدند. دستم هم دیگه از حالت کبودی به زردی رفته و زیر اون نورهای صد رنگ تالار و تو اون شلوغ پلوغی دیده نشدند.
سانی جون ، خدا همیشه هوای بنده هاش رو داره. فقط گاهی دوست داره ما بلندتر صداش بزنیم.
زهرا جون ، می بینم که چشم برزخی تو هم باز شده خواهر ههههههههههههه. حالا بیا و رحمی کن و شما هم از خودت عکس بزار. من که فکر می کنم تنها کسی که هنوز ندیدمش شما و زری مامان هستید.
الناز جونم ، عروسی خوب بود. فقط من نمی دونم چرا این خانواده شوهر من احساس می کنند باید تمام کارهای من رو کنترل کنند که باب میل خودشون انجام بشه. مثل مدل لباسم یا آرایشگاه رفتنم. دیروز هم تا رسیدم اصرار می کردند که مانتوم رو تو اتاق عقد جلوی اون همه مرد دربیارم. منم قاطعانه بهشون نه گفتم و نشستم یک گوشه. بعد هم که ازم خواستند برای قند سابیدن برم ، بهشون گفتم: من با مانتو هستم و شما خوشتون نمیاد. مادرشوهرم هم که دید هوا پس هست ، گفت این چه حرفیه و این طوری نیست و همین جوری برو.
ضحی جونم ، زیارت تو هم قبول باشه. مهسا هم هنوز خوب نشده و مماخ آویزونه. من عاشق این اعتیاد بالای تو هستم. منم هر کاری کردم که با موبایل از اونجا آن بشم ، نشد که نشد. خوشحالم که تو با نوت بوکت رفتی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز