2777
2789
بچه ها یه چیزی بگم یه کم دعوام کنید:
یاسمن تو اتاق خودش ااایییییییی بدک نمیخوابه نهایت 2 یا 3 بار بیدار بشه....ولی تازگیا من مشکل پیدا کردم تا پیشم نباشه خوابم نمیبره ...اینقدر از دست خودم کلافم که نگو تو اتاق خودش نمیخوابونمش همش وسط من و همسری میخوابه ....میدونم درست نیست اما دست خودم نیست اگرم تو اتاق خودش بخوابونمش شب به صد دلیل پامیشم میرم بهش سر میزنم تا آخرش به یه بهونه بیارمش پیش خودم....نمیدونم چمه...چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
من فقط وقت خواب یاسمن میتونم بیام ...که اونم بین 1 تا 3 هست...که هیچ کدوم نیستین!
نفسمو شهید نکنید لااقل یکی بیاد هم من قانعم !
زود باشید یاسمن الاناست که بیدار بشه............................

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام ناهید جوونم خوبی .. بالاخره اومدی جات خیلی خیلی خالی بود .. عکس هم قابل تو رو نداره
راستش بیشتر انگیزه ام برای درست کردن کارت تو وبقیه دوستایی بودین که روز تولد بچه ها پیش ما (!!!) نیستین
خواست بگم به یاد همتونم
(!!!!!) شاید هم برای خودم

عاطفه گلم تو باشی . منتظر بمونی من آن باشم حرف نزنم محاله >>
واقعا امکان نداره سیم ثانیه آن شده بودم بدون اینکه بیام صفحه آخر رفتم صفحه اول یک متن خوشگل اضافه کردم
نمیدونستم آجیم اینجا تنهاست
ببخشید
منم اون ساعت سعی میکنم بیشتر بیام
هرچند معمولا برام ساعت خوبیه و هستم ........

هیییی دل ما گرفته ......
سلام ناهید جوونم خوبی .. بالاخره اومدی جات خیلی خیلی خالی بود .. عکس هم قابل تو رو نداره
راستش بیشتر انگیزه ام برای درست کردن کارت تو وبقیه دوستایی بودین که روز تولد بچه ها پیش ما (!!!) نیستین
خواست بگم به یاد همتونم
(!!!!!) شاید هم برای خودم

عاطفه گلم تو باشی . منتظر بمونی من آن باشم حرف نزنم محاله >>
واقعا امکان نداره سیم ثانیه آن شده بودم بدون اینکه بیام صفحه آخر رفتم صفحه اول یک متن خوشگل اضافه کردم
نمیدونستم آجیم اینجا تنهاست
ببخشید
منم اون ساعت سعی میکنم بیشتر بیام
هرچند معمولا برام ساعت خوبیه و هستم ........

هیییی دل ما گرفته ......
واااى شیرین الان خوندم که گفتى مثبته........... تبریک هزارتا... بووووووووووووس جان من دیگه حرص و جوش نخور،
یاسمن جونم خیلى گلى ، عاشقتم.....
مریم جون خیلى برات ناراحت شدم ، ولى خدارو شکر که با آرامش و استراحت خوب میشه....
یاسمن من که عکس آراد رو ندیدم ولى بد جور یاد اونروزا افتادم ، یادش بخیر آراد رو که آوردن تو اتاق خانومه چرخ رو آورد تو و گفت خوب بفرمایید... جلو که اومد دیدم دو تا بچه تو چرخه ! گیج شده بودم ! گفتم نکنه دو قلو بوده و منم اون موقع گیج بودم یکیش رو ندیدم ! که خانومه گفت نه این بچه یکى دیگست ، حالا من هى میگفتم نکنه اینا جابجا شده باشن !... عجب روزى بود .. آراد هم اون شب شیرى که نخورد ولى کلى آب بالا اورد که گفتن طبیعیه..

واى الهى که قربون این عروس گلم بشم که حاج خانوم هم شده ، چشم برزخى هم که ندارم که عکساى پاک شده رو ببینم .... . شیوا جونم زیارت قبول خدا رحم کرده دم آخره ....
برم بخوابم که گوشم کر شد بس که پست هام خورد به درو دیوار ;-)
سلام:)

ناهید جونم دلم برات تنگیده بووووووووود. بوس بوس. خونه نو مبارک:) بازم بالای ابرایین؟ آراد ملوسک خوبه؟

عاطفه دعوات کردما، صدام اومد؟! (چشمک) جای شوهرت هم خالی نباشه. خونه باباجون هم خوش بگذره:)

هومممممم ضحی الان یعنی داره چیکار میکنه؟! خدا کنه سینا باهاش راه بیاد. مریض نشه، نق نزنه، بهانه نگیره و خلاصه بذاره لذتش رو ببرن:)

شیرین توروخدا بشور و بساب و حرص و جوش رو بذار کنار. حداقل به بهانه اون فسقلی:) دوست داری دختر باشه یا پسر؟ ناراحت حرف مامانت هم نباش، مادره دیگه نباید به دل بگیری. مامان و مامان شوهر منم همش بهم میگن دیگه به فکر بچه هم نباشم:)))))
راستی راستی دوتا شیشه شیر یه جا به دینا دادی؟!! مگه معده این فسقلیا چقدریه آخه دختر؟ معلومه حالش رو بد میکرد. نازی.

تینا جون خونه ی نو مبارکه:)

پرستو خیلی ماهی، بوس بوس. چی شدی دوستم؟ دلت چرا گرفته؟ خدا بغلت کرد؟ اگه رفتی بغلش در گوشش یواش بگو یه روزایی، یه شبایی، یه وقتایی که سرش یه کم خلوت تره بیاد منم یه بغلی بکنه. حالا بغل نکرد حداقل یه دستی به سرم بکشه. میگی؟

شیوا عروسی رفتی؟ کبودی ها رو چه کردی؟ وای چه بد...میگم حتمن مامان شوی کبودی ها رو که دیده توی دلش گفته آفرین به پسرم بالاخره بعد از چند سال یاد گرفت جنم و جذبه یعنی چی و نازشصت نشون دادن به زن و ضعیفه چطوریه! هههههههه

درسا من آخرشم نفهمیدم دخمرت چه کلاسی میره؟!



راستی منم کلی چیز میز از اون روزهای جنینی و نوزادی برای آنیسا نگه داشتم. بی بی چکی که دو خطه شد و جواب آزمایش خون و برگه های سونوگرافیش و مچ بند بیمارستانش و کارت اطلاعات نوزاد که روی تختش نصب کرده بودن و اولین موهای کوتاه شده و اولین لباسی که پوشید و اولین شیشه شیرش و اولین پستونکش و گیره ی نافش:)) نمیدونم وقتی بزرگ شد اصلن براش مهمه که بهشون نگاهی هم بندازه یا نه! بچه های قرن بیستمن دیگه، هرچیزی ممکنه ازشون بر بیاد نه؟
سلام

سانی و پرستو قربونتون برم امیدوارم خدا انقدر سفت بغلتون کنه که حسابی احساس ارامش بکنید دوست جونا

ناهید جون خوبی گلم

مانلی جون از کجا بگم نمی دونم

از رونیکا بگم که شده همه کس مامانش روز به روز بیشتر عاشقش میشم

وقتی تو مسجد شجره لباس احرام به تن بودیم و منتظر لبیک گفتن برای محرم شدن رونیکا هم لباس احرام پوشیده پیش من بود ( 90% مواقع تو مساجد پیش من بود )
یه دفعه متوجه شدم که خراب کاری کرده
فکر کنید در حالیکه که همش مواظبی لباست کثیف و نجس نشه و برای خونه خدا اماده باشی حالا باید بری تو سرویس بهداشتی بچه ات رو بشوری

خوب غیر ممکن بود که لباسم کثیف نشه به پیشنهاد همسری دستمال مرطوب از مدینه خریده بودم

مسجد خیلی خیلی شلوغ بود وسایلم رو سپردم به هم کاروانی و رونیکا رو اوردم تو حیاط هر چی گشتم جایی رو پیدا نکردم که بتونم عوضش کنم
دلم تو مسجد بود اخه نوبت کاروان ما بود که لبیک بگن اگر میگفتند من جا میموندم

در یکی از دستشویی های عمومی بسته بود و جلوش یه پارتیشن گذاشته بودند رونیکا روبردم اون پشت و عوضش کردم همین که تموم شد باورتون نمیشه البته خودمم هم هنوز باورم نمیشه

رونیکا بغلم کردو تند و محکم بوسم کرد انگار دخترم فهمیده بود که مامانش داره حسابی اذیت میشه
دل مامانش پیش خدا بود و فرشته کوچولوش اینو درک کرده بود

چنان بوسم کرد که دو تا بال در اوردم فقط گفتم خدایا شکرت که هوامو داری خدایا شکرت و دویدم تو مسجد

خدا قسمتتون کنه خیلی خیلی سفر خوبی بود

دعا کنید منم بازم برم
اما الان حسابی شیطون شده غذا نمی خوره فقط یکسره میگه مامان مم

یه چیز رونیکا برام جالبه با هر بچه ای بازی نمی کنه بچه های شما هم اینجوری هستند ؟

وقتی بچه ای رو برای اولین بار ببینه اگر خوشش بیاد سریع ذوق میکنه و میره جلو و هی بهش میگه دس دس یعنی دستتو بده به من بریم بازی

اگر خوشش نیاد نه باهاش بازی میکنه نه اسباب بازی هاشو میده

وقتی عصرونه چای میخوریم یا میوه حتما حتما باید من و باباش هر دو باشیم اگر یکی از ما تو خونه باشیم و برای خوردن عصرونه کنارهم نباشیم انقدر صدا میکنه و یا میاد دستمونو میگیره که هرسه تامون کنار هم باشیم
بعد یه ذوقی میکنه
که بیا و ببین
بعضی مواقع باباش به شوخی میگه با مامان چایی ندیم یا به مامان به به ندیم

اوایل بغض میکرد و گریه میکرد که مثلا چرا مامان یا بابا نباید بخوره
اما الان که فهمیده یه جور بازیه قیافشو انقدر خنده دار میکنه که دلم میخواد قورتش بدم

امضا یه مامان ندید بدید هههههههههه

راستی یه سوال :

خرید تولو تصویب شد درسته ؟

مشخص شده کدوم عروسکش ؟
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز