متولدین فروردین 1389

هیچکس جواب منو نداد یاقوت نی نی دوم تو راه داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یه سوال اساسی دارم

قبلش سلام عزیزان

پروژه از پوشک گیرون رو توضیح میدید. مرسی

امضا یه مامان همش در حال بدو بدو

سلام
ظهر آدینه تون به خیر

شیرین ببخشید اگه منم جوابتو ندادم . راستش خودم هم می دونم که خیلی از پستها رو میس می کنم اما خوب واقعا گاهی یادم می ره و فقط هم وقتی می تونم بیام که پادمیرا خواب باشه اونقدر هم تند تند می خونم و می نویسم که خدا می دونه . بعد یکی یکی یادم میاد که ای بابا راجع به فلان چیز هیچی ننوشتم ها اما بازم بار بعد یادم میره . در جهت باقلوا بودن دختر منم بگم که حرفهای سانی رو شنیدی ؟ یه کم کمرنگ ترش کن می شه پادمیرا ... خوابش که همه می دونید دیگه ... بارها اینجا غر زدم . غذاش خوب بود که الان دیگه اونم خوب نیست . گاهی خوبه گاهی نه ... البته الان بیشتر از دو هفته ای هست که سرماخورده ها . چسب دوقلو هم کاملا مناسبشه . حتی اکثر وقتها باباش رو هم قبول نداره . به خدا دیگه خسته شدم . دلم یه استراحت درست و حسابی می خواد .پوففففففففففففففف. در مورد تنبیه نمی دونم منظورت چیه ؟ خوب ما یه سری قوانین داریم که باید اونو اجرا کنه . البته گاهی هم بنا به شرایط خیلی خاص ممکنه نقض بشه . اما به جز چیزهایی که واقعا ضروریه فکر نکنم خیلی سخت گیری لازم باشه . مثلا می تونی برای تنبیه از تایم اوت استفاده کنی . بستگی به موقعیت داره . یه تنبیه خیلی خیلی بد برای پادمیرا اینه که ازش ناراحت بشم و کم محلش کنم . البته به ندرت از این مورد استفاده می کنم اگه واقعا نیاز باشه .

شادی بعلههههههههههههه یاقوت یه نی نی خوشگل داره توی شکمش .
برای از پوشک گیرون هم ما فعلا هیـــــــــــــــــــچ کاری نکردیم . حتی بهش هم فکر نکردم . شرمنده.

سانی به خدا من که همش دعات می کنم . باور کن اینجا عالیه . فکر می کنم نظر همه یا حداقل اکثرا هم همینطوره . فقط گاهی ادمها دلشون از زمین و زمان می گیره دیگه . ضحی خیلی قشنگ نوشته بود .
خستگیتو درک می کنم . و واقعا امیدوارم خواب و خوراک و رفتار بچه هامون زودتر باقلوایی بشه .

نگار به یادتم .

پرستو دوستت دارم .

سارایی بوس بوس . امیر چطوره ؟ مادر همسری چی ؟ خودت خوبی ؟

مانلی بازم خوبه که اومدی . اینجا وقتی میای حس خوبی می ده .

زهرا خیلی خانومی ها . کاش بتونم یه روزی ببینمت.

شیوا جات خالیه . خوش باشی .

ضحی وای خدای من چیزی نمونده ها :))))) راستی یه کم خودتو تقویت کن دختر خوب .

عاطفه خوبی ؟ یاسی خوبه ؟

نوشین خیلی وقته نیومده . کجایی ؟

پرستو راستی فر میخوای بکنی جدی ؟ خیلی خوبه . مبارک باشه .

ناهید دلم واست تنگ شده . خوب شد که اومدی یه کوجولو .

نغمه هم که رفت حاجی حاجی مکه . بابا کجایی ؟ کوروش خوبه ؟

مریم کیارش کاش می تونستی بیای خبر از خودت بدی .

سمی مرسی بابت عکس . باران تو مــــــــــــــــــــاهی . بوس بوس

حالا یه ذره هم غر بزنم . قبلی ها که حساب نبود دیگه . برای شیرین نوشته بودم ...

پادمیرا مریضه همچنان . دیروز که خیـــــــــــــلی بی حال بود . دیروز که از صبح تا شب هیچی نخورد بجز حدود 30 سی سی شیر و یه کم انار !!! امروز کمی بهتره . نمی دونم کی این سرماخوردگی خوب می شه . الان بیشتر از دو هفته است که خانوادگی مریضیم . بهتر می شیم دوباره مریض . دوباره دور جدید سرماخوردگی همسری از دیشب شروع شده .خدا به خیر کنه ...

فردا اینجا کارناواله .یعنی از دو سه هفته پیش مراسمهاش شروع شده بود که ما هیج کدومو نتونستیم بریم یا یادمون رفت اما فردا مراسم بزرگشه . اگه پادمیرا بهتر بشه بریم فکر کنم دوست داشته باشه . دوشنبه هم تعطیله . گفتم که غیبتمو موجه کنم این دو سه روزه .

آخیییییییی پادمیرا داره تو خواب حرف میزنه :)))

چقدر دلم می خواست یکی بود باهاش حرف بزنم :(
یعنی هیچــــــــــــــــــــــکی نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا میگم برا تولد میخوام برای آراد یک لباس پسرونه صورتی بگیرم میگه کدوم تولد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!



نگار یک هو دلم هواتو کرد ...... آخی کاش آن بشی ...... شایدم الان یک مسیجی دادم بهت ... خوبی ....

دلم هوای تو رو هم که همیشه میکنه .. مانلی

سرم پایینه یک ریز حرف میزنم نفهمیدم شیرین تو کی این مطلبو گذاشتی مرسی دوست عزیزم :***
راستی تنبیه ... مممممم ما هیچ وقت آرادو تنبیه نمیکنیم
چون حتما بعدش باید از دلش در بیاریم که خودش مکافاته ولی کلا هم زیاد به آراد بکن نکن نمیکنم .....
نمیدونم نسبت بهش خونسرد تر از قبل عمل میکنم .....

بسه دیگه تا به جرم روان پریشی دستگیرم نکردن برم . اینقدر با خودم حرف زدم

سلام سلام

سااااااااااااااااااااااااااااااااانی قربونت برم منم با عینک خوش بینی دیدم و با حرفهای پرستو موافقم .بوووووووووووووووووووس،به دل هم نگیر دلتگی هارووووووووووووو.

بعدشم اینکه من مشغول خونه تکونی و کوروش داری و همسر داری هستم. من جمع میکنم کوروش میپاچه. خیلی خسته شدم بد جور... کوروشم خوبه و با دندون هاش حال میکنه...
جدیدا یاد گرفته میره دوشاخه هارو از پریز ها میکشه و مثلا خودش میخواد بکنه توش. وای که این بچه چه کارایی میکنه... بعدشم اینکه یه تجربه شاید مسخره باشه شایدم خودتون بهتر بدونید... یه زمانهایی میشه که کوروش مثلا زیاده روی میکنه بادوم زمینی و پسته و بادوم هندی میخوره و دوروز میگذره و شکمش کار نمیکنه. با 4 تا قلوپ اب انبه شکمش رووووووووون میشه. حالا هروقت میبینم به علتی شیکمش کار نکرده سریع بهش اب انبه میدم و خااااااااااااااالاص. یادش بخیر دلم هوص زبان عربی کرد....

دووووووووووستتون دارم
و اینکه به قول سانی شیوا و مهسا جونم جاتون خیلی خیلی خالیه

این پست اختصاصی برای سانی هست
**سانی جونم......من نه عینک بدبینی زدم،نه خوش بینی........بادچشمهای عمل شده ام خوندم.
یک بار دیگه هم میگم،ممنون که اینجا را راه انداختی.اونجا،برای من صفحه بالا نمی اومد،اون چند روز!!!
کلا یه چیز بگم سانی جون.....من چه اینجا چه تو تاپیک اشپزی چه تو تاپیک ناباروری چه وچه وچه..........هرجا برید دنبالتون میام،چه تحویلم بگیرید،چه تحویلم بگیرند!چه تحویلم نگیرند.:-P
سانی....انصافااااااا خیلی بی خوابی شبانه سخته.شب شنبه،به خاطر استرس موضوعی که برام پیش اومده بود تا هفت صبح بیدار بودم،بعد هم رفتم خونه مامانم.........یعنی شنبه نه شب سه تایی غش کردیم.
من تو این زمینه بدخوابی،هیچ درکی انصافااااااا ندارم،خدا لطفش شامل حال این *مادر خوابالو*بوده وهست.الحمدالله.
اما در مورد غذا خوردن.....امیر سابقه،نگه داشتن غذا در دهان به وفور داره.قاشق اول و دوم راحتتتتتتتتتتت،سوم به بعد..stopمیشه دهنش......اوفففففففف که چه خصلت بدی هست،علی هم همینطور دق میداد.باز شکر خدا انیسا فکر کنم از لحاظ وزن خوب باشه،اما،امیر.......نه.منم دیگه سر دومی حساسیت های اولی را ندارم.خورد میدم،نخورد میگم برو به سلامت،گرسنه شدی بیا............البته با این خشونت نمیگم،اصلا نمیگم،کاسه بشقاب را جمع میکنم.
سانی امیدوارم اینهفته.....انیسا........خوب خوب خوب بخوابه،تا تو یه استراحتی بکنی واز این خستگی واشفتگی در بیایی.
سانی جان....من مادرشوهرم سالم سالم وبه پا وراه بود.چهار ماه پیش تو حونه سکته مغزی ورفت تو کما ده روز..............خدا راشکر،دیگه به راه اوفتاده بود وسالم شده بود،که خونریزی مغزی کرد.الان یک سمت بدن کامل فلج شده.الان هنوز تو ای سی یو هستن.دو هفته است.



برای همه مریضها دعا کنید.

شیرین جون........انشاله دومی بیاد بهدسلامتی.........منم تو بزرگ کردن بچه ها اصلا از کسی کمک نگرفتم هیچ وقت.همیشه رو پای خودم بودم ومستقل.انشاله هر وقت صلاحت بود،خدا بهت نی نی دوم هم بدهد.
مارا بی خبر نذاری.
میگم پس جواب در مورد یخچال فایده نداشت........ببخش زودتر یادم رفته بود جواب بدهم.
ببوس دینا عزیز را

الناز ممنون از احوالپرسی ات......دوست داشتم بودم باهات حرف میزدم،اما عصرها میرم ملاقات اکثراااااا.
شادی جان....جواب پوشک را که شیرین زحمت کشیده بود وکامل نوشته بود پستهای مربوطه را.////در مورد یاقوتتتت هم که الناز زحمت کشیده بود.

ناهید.......چه خوب که اومدی.دیروز خیلی یادت بوذم!!!!

مانلیییییییییییییییی
پرستووووووووووووووو
عاطفههههههههههه
صحییییییییییییییییی

نغمه جون.....خسته نباشی از خونه تکونی،به سلامتی.......گفتی پریز برق شده جز کارای کوروش....خیلی مواظب این پسر کنجکاو ما باش.من که خیلی از دست زدن بچه ها به برق میترسم.واقعاااااا هم ترس داره.

عاطف.......دو روز کارگر داشتی والان حتماااااا حسابی له ولورده وخسته اییی.مگه نه؟؟؟
من که اولین ساله پا درهوا هستم......هیچکاری نکردم.امیدوارم زودتر بیاد خونه یا بره بخش ودست بکار بشم.

میگم شیوا احتمالا بایداین دو روزه بیاد....جاش خالیه.

سلام به همگی ................

خوبین ؟ صبح شنبه تون ! بخیـــــــــــــــــــــر و شادی ...

سلام و صبح بخیر

من هستم

یه دوری بزنم و بیام

سلام.
صبح بخیر.........

زهرا جون امروز کارت اینجا را نزدیاااا!!!آناهیتا خوبه؟؟؟خونه تکونی در چه حاله؟
شادی جون..........جواب سوالات را گرفتی؟؟
شیرین....الان یادم اوفتاد،در مورد تنبیه سؤال کرده بودی،درست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من اصلا تنبیه ندارم برا این وروجک کوچک.....اما علی را از سه سالگی،با مشورت دکتر وروانپزشک،تمهیداتی در موردش انجام میدادم@عجب باکلاسانه گفتم!@یعنی علی موارد تنبیه دارد،که شامل محرومیتهای چند دقیقه ایی هست.....اگه دوست داشتی بگو بیشتر توضیح میدم،درباره اش.
شروع هفته خوبی برایتان باشد

به به........درسا جون ومانلی جون.......منور فرمودید هر دو اینجا را.

خوبید؟؟خوشید؟؟؟