نه فقط این بیشتر بخاطر اینکه برای همه چی باید جون بکنم و التماس خدا کنم و تلاش اخرشم فقط نشدن نصیبم میشه بخاطر اینکه منی که اینقدر درس خوندم چرا هرجا میرم مثه جذامی ها باهام رفتار میشه ولی کسایی که مدرک پایینتر من دارن قبولن چرا بعد 4 سال هنوز نتونستم تو کاسه بشقاب خودم غذا بخورم چرا باید بعد دو سال و هشت ماه انتظار باردار شم پوچ شه تا افتاد دوباره باردار شم و ایست قلبی کنه چرا باید بخاطر هزارو یه چی همیشه تحقیر بشم چرا هرکی به من پز میده دلمو میشکنه خدا بیشتر هواشو داره اینقدر چرا و شکست دارم که همه وجودم عقده شده از هیچی دیگه لذت نمیبرم هیچی هیچی