مامانایی که 2 تا بچه دارند لطفآ به من کمک فکری بدهند....

دوست عزیز من خودم تجربه ای ندارم..البته یه پسر دارم...اما یکی از اقواممون که خواست بچه دومش رو فارغ بشه یه ماشین شارژی که مورد علاقه پسرش بود خریدن و بردن بیمارستان و به پرستار دادن و بچه اولشون رو بردن بیمارستان برای دیدن نی نی جدید و مادرش...بعد خانوم پرستار یه هویی وارد اتاق میشه و به پسر کوچولو میگه این کادو رو نی نی کوچولو برات آورده و خلاصه کلی خوشحال میشه ...........امیدورام زایمان عالییییییی و راحتی داشته باشی...قدمش پیشاپیش مبارک باشه

من 2 تا بچه ندارم ولی اول از همه یه هدیه برای پسرت بگیر.یه چیزی که خیلی دوست داره. وقتی نی نی به دنیا اومد بهش بده و بگو نی نی برات اورده. این باعث میشه از اول احساس خوبی نسبت بهش پیدا کنه. بعد هم سعی کنم ازش برای بچه داری کمک بگیری. مثلا بگی وسایل بچه رو برات بیاره بعد هم پیش همه ازش تعریف کنی که خیلی به من کمک میکنه. جلوش قربون صدقه نی نی نرو یا قربون صدقه هر دو شون برو! انشاالله به سلامتی زایمان کنی و رابطه پسرت با نی نی خیلی خوب باشه!

dokhtare man 5 salo nimesh bood ke Arian be donya omad Roozhaye aval ye hesi be Arian dasht beyne dost dashtan va motenafer boodan makhsosan vaghthaee ke man hsire khodamo be Arian midadam ehsas mikardam dochare afsordegi mishe to ham miraft gerye mikard va barha gofte bood shoma mnao dost nadarid yekami ham havasam rafte bood pishe baby ke be donya omade bood.Vali mnao babash kheyli bahash harf zadim to baghal migereftimesh va ta onjaee ke ja dasht mesle ghabl behesh mohebat mikardim halesh khob shod tori ke biron miraftim migoft baraye Arian kharid konim.
Shoma ham movazeb bash bad az be donya omadane nini hameye havaset pisho on nare va be pesaret mohebat kon gahi vaghta tonesti khodeton 2 ta biroon berid hata shode baraye nim sat,Ye chize kocholo barash bekhar va biyaresh khone.Vali eno ham yadesh bede ke niniee ke omade ehteyaj be komak dare va shoma ham nini ro dost darid ham ono.

enshalah zaymane khobi dashte bashi ghadame niniye gol ham kheyr bashe baraye mamano babash

عزیزم
از الان بچه ات رو آماده کن و هدایای مختلفی رو بخر بگو نی نی برات خریده گفته بدم به تو تا خودش بیاد
روزی که از بیمارستان میای یا میاد بیمارستان ببیندت حتما یه کادو بخر که خودش به نی نی بده و یه کادو هم بخر بگو نی نی برات گرفته چیزی که خیلی دوست دارهچون یادش میمونه هنوز که هنوزه بچه من میگه فلان چیز رو نی نی توی بیمارستان تا به دنیا اومد بهم داد
توی کارها شرکتش بده کلا بگو بیا وسایل نی نی رو بچینیم
یه روز ببرش پارک یا سرزمین عجایب بگو نی نی گفته داداش رو ببر بیرون و بعدش برین داداش واسه من وسایل مورد نیازم رو بخره
باورتون نمیشه ولی بچه ها این چیزها رو خیلی خوب میفهمن و یادشون میمونه واسه من که جواب داده
انقدر با دخترم این کارها رو کردم که دختر من قبلش مخالف بچه دیگه بود ولی جوری شده بود که آخرها گریه میکرد و میگفت مامان چرا داداش به دنیا نمیاد گریه میکرد و میگفت میخوام زودتر ببینمش چه شکلیه
میری سونو حتما با خودت ببرش

بگو نی نی به دنیا اومد تو باید مواظبش باشی ازش محافظت کنی چون اون دفاعی از خودش نداره تو باید مواظبش باشی
وقتی هم به دنیا اومد اصلا مادر بزرگ پدربزرگ ها جلوش ابراز محبت نکنن به نی نی

یا وقتی کسی بچه رو بغل کرده خودت یا شوهرت اونو بغل کنین

بخدا همه اینا رو من تجربه کردم

بهش بگو بیا پیش من نی نی رو بغل کنیم گناه داره کوچولوئه گریه میکنه داداشش رو میخواد

سعی کن تو همه چیز دخالتش بدی تااون بفهمه کنار نذاشتینش

زایمان خوبی داشته باشی

حسادت رو 100% میکنه. چون اولا اون هنوز بچه هست و دوما تا قبل از تولد بچه محور تمام محبت ها و توجه ها بوده و بعد ار تولد دومی همه چیز بدون اینکه بخوای تغییر میکنه. من چه مصیبتی کشیدم. بچه اولم 4 سال و 1 هفته اش بود که خواهرش دنیا اومد . از طرفی چون نوزاد فوق العاده نا آرومی بود. و به خاطر بی خوابی های شب و خستگی در طول روز هم خودم عصبی شده بودم و هم تمام وقتم و انرژیم واسه دومی هدر میرفت ساعتی واسه بچه اولم نمیموند. همش بهم میگفت چرا بغلش میکنی . وقتی بهش شیر میدادم یکدفعه سر خواهرش رو میکشید عقب و میگفت دیگه بسشه حالا نوبت منه که باهام بازی کنی یا غذا بدی.و..... اما کم کم که بزرگتر شد و محیط اطرافش رو شناخت و یکم آروم تر شد زندگیمون تقریبا افتاده رو غلتک. بطور مثال وقتی می خوایم صبحانه بخوریم اول به دومی صبحونه میدم و اولی خودش رو سرگرم میکنه تا نوبتش برسه. الان 5 ساله و 1 ساله هستن.
فقط خدا کنه نینی آرومی باشه اگر اینجوری باشه وقت بیشتری میتونی واسه پسرت بزاری.

من تجربه خودمو میگم
وقتی دختر بزرگم 3 سال و نیم داشت نی نی دومم بدنیا اومد . از ماهها قبلش آمادش کرده بودم ولی بهش نگفته بودم تو شکم هست چون ممکن بود تو موقع ناراحتی ضربه بزنه و اینکه یک سری سوالات زودتر از سنش ایجاد بشه که ضرورت نداشته باشه . بهش گفته بودم ما منتظریم از بیمارستان یک نی نی بهمون بدن تا تو تنها نباشی ووو تو بارداری بهش میگفتم اگه نی نی بیاد دیگه تو تنها نیستی باهم بازی می کنین ، خونه می سازین وووو کلی آمادش کرده بودم باورتون نمیشه با اینکه من هدیه هم نخریده بودم براش چون وقت نداشتم و دست تنها زایمان کردم ولی دختر بزرگم خیلی منتظر و شاد بود از روزی که بدنیا اومده تا الان که 1 سال و اندی می گذره ، اون واقعا راضی و شاده گاها دستمو میبوسه میگه مرسی مامان که برام نی نی آوردی
همیشه بهش میگفتم نی نی رو فقط برای تو آوردم تا تنها نباشی و اون تا الان خدا روشکر نه تنها که اذیتم نکرده بلکه شادتر هم شده

حتی گاها بهش میگم میخوای من و تو با هم بریم بیرون و نی نی پیش بابا بمونه ؟ میگه نه دوست دارم با نی نی بریم.

امروز که داشت میرفت مدرسه چون من نوبت دندانپزشکی داشتم گفت مامان وقتی رفتی نی نی رو ببری تنهاش نزاری

یک نکته مهم اینکه دخترها با این قضیه راحت تر کنار میان