یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.
تو روزایی که ادم از دشمنش یه زخم میخوره و از آشناهاش هزار تا یاد گرفتم خودم حال دلمو خوب کنم .یاد گرفتم با اینکه خودم کوه دردم اما دور و بریامو شاد کنم و بخندونمشون . یاد گرفتم حتی اگه کسی وقت نداشت برام خودم برا خودم وقت بزارم و ب خودم بها بدم قرار نیست همیشه آدم محتاج نگاه این و اون باشه .اینا رو گفتم که برسم به دلیل تیکری ک گذاشتم من پارسال خودمو انقد قوی دیدم که بدون توقعی از دیگران خودم برا خودم کیک تولد گرفتم و اقوامو ب پیک نیک دعوت کردم امسالم گفتم اینجا تاریخ بزارم جلو چشمم باشه .چون امسالم برا خودم نقشه ها دارم😊 ..یک روز میایی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم اما چشم انتظارت نیستم
همسرم از اول با پدرش کار میکرد بعده حدود دوسال پدرشوهرم اومد به همسرم گف ک دیگه نمیخوام بامن کار کنی و چیزی دسته من نداری و چک هایی هم ک ب مردم داده بودن همه رو انداخت گردنه شوهرم و گف خودت باید پاس کنی دیگه شوهرم ازش جداشد یه مدت بیکار بوداز اونور پوله کرایه و خرج و مخارج خونه و موعد چک ها میرسید دیگه همسرم دید نمیتونه از پسش بر بیاد گف بریم پایین خونه ی پدرت،
دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا... دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد !!!...
،رفتیم اونجا و همینطور چک هارم بابام پاس کرد تو خرج و مخارج کمک کرد بعده چن وقت ک پدره همسرم مطلع شد که چک ها تموم شده و ما اینجا خانه ی پدرم مستقر شدیم و همسرم هم تو یه شرکتی مشغول ب کار شده سرو کله اش پیدا شد و همسرمو از شرکت بیرون کشیدو گف بیا دوباره باهم کار کنیم دیگه همسرم رف دوباره پیشه پدرش ولی دوباره هرچی کار میکردن تو کارته پدرش بود و ما هر چی خرج میکردیم باید از کارته پدرش خرج میکردیم مسافرتی جایی هم میخواستیم بریم پدرش کارت رو ازش میگرف دیگه بعده ۷ماه به همسرم گفتم ک حداقل ماهی ۵ تومن بریز حساب خودمون خلاصه با جنگ و دعوا قبول کردنزدیک ۷ ماه بود ک ماهی ۵ تومن میزد به حسابم برای خرج و مخارجمون و هرچی بود همین ۵ تومن در حالی ک تو حساب کتاب میگفتن ۳۰ برای پدرش و ۳۰ برای همسرم سود میمونهیکسال و دوماه بود ک باهم کار میکردن همسرم اومد ک پدرم ۱۸۰ میلیون پول میخواد از پدرت اینا قرض بگیر بدم به پدرم اگر ندم میخواد نیسان(ماشینی ک باهاش کار میکنن)رو بفروشه منم قبول نکردم خلاصه یه مدت گیر دادو همش قهرو دعوا داشتیم تا اینکه اومد گف ماشین اجاره ای بوده و ماشینو بردن از بابات پول بگیر ماشین بخرم منم میگفتم نمیتونم همچین کاری کنم وقتی هر چی کار میکنی دسته پدرته از پدره خودت بگیر شوهرمم گف اصلا دسته پدرم چیزی ندارم و ضرر کردیم در حالی ک پدرش برای خودش ماشین ۷۰۰ میلیونی و باغ گرفته بود
دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا... دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد !!!...