من زخم خورده ام، چند بار، شوهر من خودش برام تعریف میکنه، البته الان کمتر ولی قبلا با شوخی یا جدی و گاهی هم تهدید میگفت با7-8نفر دوست بوده و هروقتم که بخواد میتونه راحت هردختری رو جذب کنه، اینقدر این حرف ها رو بهم میزنه که عادی شده برام، مجبورم بسازم
یکیشون که اونقدر وقیح بود که مثل کنه 3سال به زندگیمون چسپیده بود، چندبار باهاش حرف زدم، دوستانه، جدی، تهدید کردم، قسم خورد میره،ولی...البته کرم از شوهرخودم هم بود تا کوچیکترین بحثی میشد،میرفت سراغش که مثلا درددل کنه تا این حد بدبختم من الانم نمیدونم هست نیست،چطوره
واقعا یکتا
از من میشنوی یه بلایی سر اونجاش بیار بدون اینکه بفهمه مثلا تو آفتابه اسید بریز آب و قطع کن بزا آدم شه بروی خودتم نیار هیچی رم گردن نگیر بعد جداشو
عزیزم تکلیفت و با خودت از همین اول روشن کن مطمین باش روز به روز بدتر میشه که بهتر نمی شه سنش که بالاتر بره بدتر هم میشه ببین میتونی با همچن مردی تا آخر عمر زندگی کنی با این شرایط یعنی بیخیالش بشی هر کاری که میکنه اگه نه تا جوونی از زندگیت بیرونش کن . نمونه شوهرت و یکی ازنزدیکان من داره خانمه به خاطر بچه هاش مونده به امید اینکه بهتر میشه با اینکه 40 ساااااااااال از زندگیشون میگذره بهتر که نشده گستاخ تر هم شده زنه بدبخت هم تقریبا روانی شده هنوز نتونسته رفتارهای شوهرش و هضم کنه.
وای سپید چه شوهر پستی داری خواهر!!!چقد پررو و بی شرمه امیدوارم هرچه زودتر به آرامش برسی عزیزم
جدا شو لطفا
نمیتونم جدا بشم، گاهی شعارشو میدم، ولی نمیتونم، نه شغلی نه درامدی، نه پشتیبانی، پدرومادرم فوت شدن، داداشام ازصدتاغریبه، غریبه ترن، خواهرامم گرفتاری خودشونو دارن، بهشون بگم دق میکنن، ضمنا بچم چی میشه میگه بهت نمیدم،امروزم بعد 2روز قهر که آشتی کردیم، گفت فقط بخاطر یکتا طلاقت نمیدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز