بعضی وقتا که دلم از زمین و زمونه پره دلم میخواد سر صحبت رو با خدا باز کنم
گلایه کنم
گریه کنم
شکایت بنده هاشو به خودش کنم
نق بزنم
اصلا گاهیم دلم میخواد صدامو یکم ببرم بالا
ته تهش وقتی دلم یکم اروم گرفت
اشکامو با گوشه گلای آبی چادرم پاک کنم و بگم
شنیدی خدا ؟
اره دیگه لابد شنیدی
میگما میشه صدای بلند و نق زدنامو فاکتور بگیری و یه سامونی بدی به این بی سر و سامونی
ته تهش هر چی باشه من مخلص و بنده توام
نمیگم خوبماا نه
میگم من بنده بد توام ولی تو خدای همیشه خوب منی
من دست نیازمو به سمت اسمون تو بلند کردم دست رد به سینم نزن
تهشم دستمو بزارم رو سینمو خودمونی بگم : بنده بدت قربون مرام و معرفتت چشم امیدم همیشه به توئه ها
اگه میگفتی خودمونی میخوای یا یکم ادبی میتونستم کمکت کنم این بداهه طور و خودمونی اومد تو ذهنم