خوش به حالت مامان بهار
کاترین بیا یه خبر بده مردم از دل نگرونی
ایشالاه که همه چی به خوبی پیش بره
ایشالاه که همه چی به خوبی پیش بره
چه بامزه بودن سارا مرسی خوشمان امد حیف وقت ندارم همشو ببینم
از اونجاییکه من شاغلم شوشو لطف فرمودن این مسئولیت رو بعهده گرفتن خدا خیرش بده خداییش از همه ی کارا سختتره هههههههههه
سلام لطفا اگه تجربه ای دارید کمکم کنید. ممنون میشم
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=207960
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=207960
چقده اینجا هیچکی نیست حالا وقته خرابکاریه
سارا جون خدا بچه هاتو واست نگه داره ماشالا دخترت چه نازه زدم به تخته .خیلی تایپیکت بامزه بود . خدا بهت صبر ایوب بده.
ممنون مامان درسا
تایپک رو من نزدم
تایپک رو من نزدم
سلام
ماشالله به دختر کتاب خونت سارا جون. میبینم که بدتر از من حسابی معتاد این نی نی سایتیا بابا دختر فقط دوساعت پای نت نبودی خو !!!
ماشالله به دختر کتاب خونت سارا جون. میبینم که بدتر از من حسابی معتاد این نی نی سایتیا بابا دختر فقط دوساعت پای نت نبودی خو !!!
اگر فرصت این را داشتم که از اولین روز تولد فرزندم، او را دوباره تربیت کنم
به جای آنکه با انگشت خود او را تهدید کنم،
در کنارش می نشستم و انگشتم را داخل رنگ کرده، به همراه او نقاشی می کردم
کمتر از او ایراد می گرفتم و بیشتر با او ارتباط عاطفی برقرار می کردم.
چشم خود را از صفحه ساعت برداشته و با چشمان خود او را می نگریستم
کمتر به دانستن هر چیز توجه میکردم و بیشتر توجه کردن را می دانستم
بیشتر با او قدم می زدم و بادبادک هوا میکردم.
تظاهر به جدیت را کنار می گذاشتم و بیشتر با جدیت با او بازی میکردم
به همراه او در دشت و گندم زارها دویده و به ستارگان خیره می شدم
به جای اینکه دستش را گرفته و محکم به دنبال خود بکشم، بیشتر در آغوشش می گرفتم
کمتر قاطعیت نشان میدادم و بیشتر انعطاف پذیر میشدم
قبل از اینکه به فکر ساختن خانه ای برای او باشم، احساس ارزش به خود را در وجودش پایه گذاری می کردم.
عشق به قدرت را کمتر به او می آموختم و بیشتر قدرت عشق را به او ثابت میکردم.
?دیانه اومنز? برگرفته از کتاب سوپ جوجه برای تقویت روح
به جای آنکه با انگشت خود او را تهدید کنم،
در کنارش می نشستم و انگشتم را داخل رنگ کرده، به همراه او نقاشی می کردم
کمتر از او ایراد می گرفتم و بیشتر با او ارتباط عاطفی برقرار می کردم.
چشم خود را از صفحه ساعت برداشته و با چشمان خود او را می نگریستم
کمتر به دانستن هر چیز توجه میکردم و بیشتر توجه کردن را می دانستم
بیشتر با او قدم می زدم و بادبادک هوا میکردم.
تظاهر به جدیت را کنار می گذاشتم و بیشتر با جدیت با او بازی میکردم
به همراه او در دشت و گندم زارها دویده و به ستارگان خیره می شدم
به جای اینکه دستش را گرفته و محکم به دنبال خود بکشم، بیشتر در آغوشش می گرفتم
کمتر قاطعیت نشان میدادم و بیشتر انعطاف پذیر میشدم
قبل از اینکه به فکر ساختن خانه ای برای او باشم، احساس ارزش به خود را در وجودش پایه گذاری می کردم.
عشق به قدرت را کمتر به او می آموختم و بیشتر قدرت عشق را به او ثابت میکردم.
?دیانه اومنز? برگرفته از کتاب سوپ جوجه برای تقویت روح
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز