۳۳ سالمه. تو پروسه ی طلاقم. پسرم رو هم پدرش نمیخواد و میخوام نگهداری کنم. دکترا. مدیرعامل شرکت. روابط اجتماعیم عالیه. خیلی شادم. خونه داریم معروف بود. وضعیت مالیم خوبه. خونه، ماشین دارم. تهرانم. اون آقا که اسمش تو شناسنامه م بود اصلا با من زندگی نمیکرد، شاید سر جمع از ۱۲ سال، دو سال جسته گریخته خونه میومد اما من موندم و خودم رو برای همچین روزی آماده کردم که روی پای خودم بایستم. خسیس، دروغگو، بیمار، خیانتکار،… خلاصه دلایلم کاملا موجه بود. به نظرتون چقدر احتمال داره یه مرد واقعی رو تو زندگیم داشته باشم😔 دلم تجربه ی زندگی واقعی و عشق میخواد. شانسی دارم به نظرتون که همچین کسی بیاد تو زندگیم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
هنوز از یکی خلاص نشدی به بعدی فک نکن یکم نفس بکش، فقط میتونم بگم خیییلی خییلی بیشتر از دفه اول چشماتو باز کن چون آدم بد زیاده و تو ازدواج دوم شرایط سخت تره باید خیلی دقت کنی
منم وضعيت مالى خوب و خونه و ماشين داشتم مجردم بودم ازدواج نكرده بودم فكر كردم ازدواج خوبه ازدواج كردم
الان ميگم كاش بيشتر مجرد ميموندم
من هم در آرزوى فرزندم اما نه به دلايل فيزيكى، به دليل اينكه اينجا فعلا جاى قشنگى نيست كه بخواهم فرزندى را به اين سرزمين هديه بدهم. بزرگترين فداكارى من براى فرزندم اين است كه با نياز مادر شدنم ميجنگم ...كاربر از سال ٩٥