دو بهم زنی های خانواده شوهر

وای خدا اینا دیگه کی هستن😏😏😏😏😏خواهرش🙄🙄🙄 آخه داداشت چیش کمه که بره پناهنده شه🤦🤦🤦🤦 اینا از همون اول فهمیدن کنترله از دستشون در رفته برا همین به هر دری زدن.... آره شخضیت قوی داشتن خیلی مهمه....شاید دلخور شم گریه کنم ولی اصلا نمیترسم .

نمیشه اینو بگم چون داداشم ز به ره رو میذاره کف دستش و مامان به اجبار راضی شده بیاد خواستگاری....به مامانمم گفتم اینا خودشون همو پسندیدم و برای من مهم نیست میدونه که هیچ دخالتی ندارم حتی قبل زنگ زدن از مامان اجازه گرفتم وبهش هم گفتم که فقط منو برای زنگ زدن میخواد.... الان بنظرت با مادر دختره تماس بگیرم چی بگم که هی راه به راه زنگ نزنم‌خوشم‌ نمیاد... 

آره یکمی نیگه میدارم در خد آذوقه و اینه چون بابام اونجاست دلم میخواد چیزی تو اون روستا داشته باشم. روستای همسرم خرید راحته.دعا کن بتونم بفروشم.تازه اون موقع ماجرا شروع میشه.... حنا ماهنوز رو کاغذ ننوشتیم وبه اسم تقسیم کردیم زمینایی که داداشم برداشته قیمتش بیشتره و اون موقع میخوام عنوان کنم....

هی سر گواهینامه تیکه مینداخت بهم (دختره به واسطه ی پدرش با پارتی بازی گواهی نامه گرفت چون پدرش تو راهنمایی رانندگیه) بعد گفت آره نگرفتی وفلان گفتم پول ندارم نمیدونم چی شد که بحث کشیدبه اینجا که گفتم من وقتی سنم به گواهی نامه رسید تو این خونه بودم وپول نداشتین که من بگیرم من۲۲سالگی ازدواج کردم که ساکت شد گفت من بهت پول میدم بگیر که حرف زیاد میزنه....

وای حنا شانس اوردی من گاهی خداروشکر میکنم که منو قوی خلق کرد چون بازم به ژنتیک برمیگرده وگرنه من چیزی از مادرم یاد نگرفتم....دیدن نمیتونن از پست بربیان.... اوایل که عقد کردیم  دیدم بچه های خواهرشوهرم همینطور بی برنامه میرن خونه ی جاریم یهو میرفتن سریخچالش....یه سری دیدم بچش در یخچال رو بازکرده و مادره رفت خامه رو برداشت داد دستش جاریمم بنده خدا ساکت🤦🤦🤦حنا طوری برخورد کردم خواهرشوهرم فهمید این رفتاراش زشته نیاز به جنگ نبود با تمثیل واینا وارد شدم....یه بار هم خونه ی ما رفت سراغ یخچال و از نگاه وحالت صورتم فهمید خوشم نیومد بعد خندید گفت این یخچال بابامه عادت دارم ببخش یهو رفتم که فقط نگاش کردم دیگه تکرار نکرد(یخچال و یه سری وسایل برای مامان مهدی بود که تو مجردی دست مهدی بود)بعد که من وسایل خریدم اونا رو‌بردن خونه ی شمال گذاشتن.

حنا همین الان رو با اول زندگیتون مقایسه کن چقد چالش داشتین همین پستت خودش کلی داستان پشتش بود....همش رفع شد پس ازین به بعد هم رفع میشه....مهم ترین چیز اینه شوهرامون سربه زیرن...کارین....چهارچوپ دارن....معتاد وخیلی خصلتای بد رو ندارن.... پس این ته مور رفتاری که باب میلمون نیست هم میشه نغییر کنه.

آره حنا اگه وضع مهدی بد بود ومن ساده بودم چقد باید عذاب میکشیدم.آره موبه مو به دختره میگه....دختره خوبه ها من مطمئنم این گندمیزنه به اخلاقش

از نظر مترای بیشتر برداشته ولی ازنظر قیمتی ملک اون باارزش تره....چون جاش بهتره....یعنی زمینای خوب رو اون گرفته.... حتی مامان الان فاز برداشته که خونه ی شهر بین شما دوتا نصف نصف بشه من هیچی نمیگم ولی دروغ چرا باید ۲تا اون و یکی من بشه چون اون خونه مال بابام بود که ما خودمون زدیم به نام مامان نه که ارث خود مامان باشه....

قشنگ گفتی ممنونم ازت♥️♥️♥️♥️♥️😍😍😍😍