دو بهم زنی های خانواده شوهر

همش دلم میخواد گرما وسرمای جنوب‌رو تجربه کنم. اینجا بخاطر کاهش دما تعطیل کردن صبح آنلاین بود کلاس کیان.

وای کردان که الان باید خیلی سردتر از اینجا باشه اینجا آفتابیه ولی میرم تو‌بالکن از دهنم بخاراژدهایی میده بیرون😅 چی بگم واقعا انگار کل تایم رو تو راه هستین که🤕 من ازینجا تا آمل رو مخم نمیکشه  دو روزه میریم ومیاییم. برادرش چند وقت میمونه ایران؟

اینو نمیدونم ولی فک نکنم بشه اگه هم بشه براش پیام میره که مثلا:پاییز عزیز به بلو خوش آمدین بازم حس میکنم نمیشه آخه با شماره ی خودش ثبت نام کرده دیگه

الهی که دلمون شاد شه روز مادر هم نزدیکه.😍😍😍 

همین تازه صلوات هم فرستادم.خدا بخواد نگه میداره از خودم بگم: حنا من واقعا بی تجربه بودم والبته که خوب هم بود این بی خبری...نمیدونستم نباید جگر خورد تو بارداری وای حنااااا نمیدونم بگم من چقد جگر خوردم انقد مهدی زیاد میخرید تو خونه کباب میزدم و خب فکر میکردم مفید وپرخون میشم نگو نباید تو بارداری خورد بخاطر ویتامنa وباعث لب شکری شدن جنین میشه که دقیقا مامانِ بابام لب شکری بود🥲🥲🥲🥲خدا بهم رحم کرد.🥺 ببین هم تو ارثمون بود هم من اونهمه جگر خورده بودم....

یا چقد آب هویج میخوردم.... یا نمیدونستم باردارم وزنه های سنگین میزدم باشگاه میرفتم طناب زیاد وبی نظم.... خدا منو بیخشه دوس نداشتمم باردارباشم😔بعد قیافه ی مهدی میومد تو ذهنم میگفتم خدایا منو ببخش🥺 

خدا هم برای تو خیرمیخواد.

امروز صبح زود بیدارشدم ساعت کوک نکرده بودم بعدگفتم تا۸ونیم وقت هست یهو خوابم برد ۹ونیم پاشدم وایییی🥴🥴🥴🥴 حالا کاوه هم داشت شیر میخورد ولم نمیکرد سریع مهدی رو صدا زدم کیان رو بیدار کرد بچه سریع صورت شست رفت سراغ کتاب منم رفتم تو شاد دیدم معلمش پیام داده برات غیبت رد نکردم🥺 خیلی درکم میکنه اوم سری وسط کلاس کاوه تب کرد.... چون کیان هم واقعا همکاری میکنه معلم میدونه ما تلاش میکنم ودرکل انسان خوبیه🥺 اون وسطا با کاوه چالش داریم ولی شکر خدا کیان هم مستقل هست وبلد هم هست مهدی هم کمک میکنه پیش میبریم.

حنا معلم گفته کیان تیز هوشه 🥺🥺🥺 دعا کن بتونم مادر خوبی باشم براش وحمایتش کنم.

من اصلا کلاس آنلاین دوست نداشتم زبانمم بخاطرهمین ول کردم ولی با معلم کیان حس میکنی سر کلاس هستی انقد مزه میده😍

کیش مامالی زندگی میکنه عکسایی که میذاره خیلی دلبره ولی دیدم خیلیا دوس ندارن و بنظرم بخاطر دید آدماست به زندگی الان من عاشق زندگی تو تهرانم و از شمال خوشم نمیاد....

خب پس خیلی وقته ندیدین....حنا از یه چیز مادرشوهرت خوشم میاد چجوری بلده بچه ها رو دور هم جمع کنه🥺 من دوس دارم اینطوری باشم نه مثل مامانم....خیلی جو خونمون سرد هست از مدرسه که میخواستم برم خونه غصم میگرفت یا تعطیلات که میشد اصلا دوس نداشتم ولی الان که ازدواج کردم اصلا از جمعه بدم نمیاد.