منم اینجوری بودم بچگیم همش برا بابام قرآن میخوندم کل زندگیم به استرس گذشت همیشه ترس از دست دادن داشتم بزرگسالی وسواس و ترسام دائمی شدیدتر و ترسناکتر شد کلا اون عادت موند روم تپش قلب و عرق سرد هم بهش اضافه کن اگه بگن یکیشون مریضه یا جواب تلفنمو دیر بدن یا همش تو خواب چکشون میکنم
خواهش میکنم با مشاور حرف بزن یا خودت اطلاعاتتو بالا ببر نزار دخترت این نگرانی باهاش بمونه بخدا آزار دهنده ست