هیچی دیگه بچشو گذاشت رفت،تموم.
شبی که میخاست فرداش بره رفته بود برا خودش سی دی تام جری خریده بود،ببینه.انگار نه انگار داره زندگیش از هم میپاشه و از بچه جدا میشه.
تنها مسعله نگران کنندش این بود که مهریه رو کامل بگیره.
دکتر گفته بود این از اول نباید ازدواج میکرده