2777
2789
عنوان

در جوانی

123 بازدید | 0 پست

گفت دانائي كه:گرگي خيره سر،

هست پنهان در نهاد هر بشر!

لاجرم جاري است پيكاري سترگ

روزوشب ، مابين اين انسان وگرگ

زوربازوچاره اين گرگ نيست

صاحب انديشه داند چاره نيست

اي بسا انسا رنجور پريش

سخت پيچيده گلوي گرگ خويش

وي بسا زور آفرين مرد دلير

هست در چنگال گرگ خوداسير

هركه گرگش را دراندازد به خاك

رفته رفته مي شود انسان پاك

وآن كه ازگرگش خورد هر دم شكست

گرچه انسان مي نمايد ،گرگ هست!

وآنكه با گرگش مدارا مي كند،

خلق وخوي گرگ پيدا مي كند.

در جواني جان گرگت رابگير!

واي اگر اين گرگ گردد با تو پير

روز پيري ، گركه باشي همچو شير

ناتواني در مصاف گرگ پير

مردمان گر يكديگر را مي درند

گرگ هاشان رهنما ورهبرند

اين كه انسان هست اين سان دردمند

گرگ ها فرمانروائي مي كنند،

وآن ستمكاران كه با هم محرم اند

گرگ هاشان اشنايان هم اند

گرگ ها همراه وانسان ها غريب

باكه بايد گفت اينحال عجيب؟....

          شما و تمامی کسانی که دوستشان دارید       روزی خواهید مرد .تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته اید یا کارهایی که کرده اید برای تعداد کمی از مردم اهمیت خواهند داشت آن هم صرفا برای یک مدت کوتاه  این حقیقت ناخوشایند زندگی است تمام مسائلی که به آن فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید تنها گریز استادانه ای از این حقیقت اند.                  ما غبارهای بی اهمیتی هستیم که در یک نقطه آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم اما راستش را بخواهید ما هیچ نیستیم .             پس از قهوه لعنتی تان لذت ببرید!

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز