یعنی زیر پا تون چیزی پهن نکردن؟ وقتی زور میزدن روی پاتون ملافه ی مخصوص نبود؟
من که حتی دکترم نگاه نمی کرد فقط با دستش چک می کرد، هم دکترم، هم مسول بیهوشی، هم ماما تمام مدت ۷ ساعت پیشم بودن، شوهرمم کنارم بود تا آخرش
منم اول گفتن باید بری شهری که بانک خون داشته باشه بری زایمان ینی رفتم یکی از بیمارستانای دزفول از بس شلغ بود زنای زائو سرم ب دست رو زمین.. ولو بودن ینی زهر ترک شدم گریم گرفت عین بچه ها. گفتم من اینجا بچه نمیارم. اونام گفتن باز باید بری اهواز اونجام رفتم بدتر شلوغ بود اما خب اوضاعش بهتر بود. ول گفتن الان موعدت نیس برگشتم شهرمون. شوهرم تعهد داد... راصی شدن تو شهر خودمون زایمان کنم و خلوت بودو خوب
من تو دردام فقط گفتم یاحسین.یا فاطمه زهرا.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز