حق داری عزیزم ، مخصوصا که مجبور نیست بره ، راهی نیست منصرف شه؟
فعلا هیچی نگفتم بهش کم مونده بود گریه کنم خودمو کنترل کردم
اره مادرم گفته که میام ولی من دوست دارم همسرم هم کنارم باشه
اتفاقا باهاش حرف بزن گریه هاتم بکن بزار ببینه که رفتنش چقدر تو روحیه ت اثر میزاره ، البته اگه ادم منطقی و مهربونی باشه
اخه میدونید ازچی ناراحتم اصلا فکر ما نیست فکر بچه نیست بلکه برای من یه اتفاقی افتاد یه روز بیشتر موندم بیمارستان
نه خیلی بی عاطفه هست یعنی جون هیچ کس براش مهم نیست من ندیدم تا حالا به کسی دل بسوزونه چه غریبه چه اشنا
شما هاموقع زایمانتون شوهراتون براتون چی کار کردن
ما یه شهر دیگه زندگی میکنیم ، خانواده هامون یه شهر دیگه ، واسه زایمان شوهرم مرخصی نداشت ، روز زایمانم یه شهر دیگه بود زنگ زدم مرخصی بدون حقوق گرفت اومد ولی روز بعدش برگشت ، روزایی که خونه مادرم بودم خیلی بد بود همش گریه میکردم دوست داشتم شوهرم پیشم باشه ، مخصوصا که من افسردگی بعد از زایمان هم گرفتم ، پس کاملا درکت میکنم رابطه ات با خانواده ت چطوره ؟ خونشون شلوغه؟
اره خونشون شلوغه دو خواهر مجرد با یه برادر مجرد دارم اخه بابامم خیلی حساسه
شوهرت نمیومد شهر شما
چند روز موندی خونه مامانت
مرخصی نداشت شانس من ، 10 روز خونه پدرم موندم ، شوهرم فکرکنم دو بار اومد ولی زود برگشت ، زود برگشتم خونه خودم اونجا هم خیلی سختم بود تنهایی
خوب تو میدونی که مرخصی ندادن بس من چی
سلام بچه ها من ختم قران گذاشتم به نیت حاجت روایی خوشحال میشم شما هم بیاید و شرکت کنید به نیت خودتون انشاءالله که حاجت روا بشید http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=945502&PageNumber=10
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز