2777
2789

اخی یاد مهد کودک افتادم😁😍❤

سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی ونه از بهشت به رقص در آیی اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست سرت را بالا بگیر ولبخند بزن فهمیدن کار هر آدمی نیست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آره


فرشات چه خوشکله😍

تو منو انتخاب کردی❤                                                  انتخاب کردی که مامانت باشم ، خونه کوچیک و آرومم رو، دل تنها و مهربونم رو دیدی دلت خواست من همدمت باشم.پسر کوچولوی قشنگم💕                                                                 اگر نخونی و ندونی زود خام میشی     سرتو بالا نگه دار نکنه رام شی                                           دشمن جهل و جاهلم⚠️⛔️

خوجمله❤

تولدش مبارک باشه_😍

🐥🧸جییییییییغ جیییییییییغ جیییییییییغ....                       چیه؟  چرااینجوری نگامیکنی؟  جیغ ندیدی ؟امضای خودمه دوســ دارم جیغ بزنم   🔪🏃‍♀️تاحالادیدین کسی هم سگ اخلاق باشه🐶هم شوخ طبع👻 ودرعین حال مغرور😌ومهربون وخجالتی؟....سلام اون منم✋🏻  منوبی موقع ازخواب بیدارمیکنین قابلیت استخدام توداعش دارم🔪💔☠️

آره قشنگه تولدشم مبارک خدا حفظش کنه. چقدرم اسم قشنگی داره صاحب اسمش ضامن خوشبختیش ان شاالله

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

اره

 خیلیا شروع میکننداما تعداد کمی تا اخرش دوام میارن زندگیمو پر کردم با خودم😛واسه اینه اینقدرتنها شدم😌همه دست کم صدبار خوردن زمین😥ولی چند نفر مثل من پاشدن😎 فقط برای سرگرمی و مشورت اینجام، زندگی زیادم سخت نیست ما سخت میگیریمش  هی روزگار 🎀هی روزگااار🎀 جلو آیینه به خودم گفتم به روت نیار!🎀 خدایا بابت خاله شدنم شکرت    کاربر قدیمی سایت،بهترین روز زندگیم روزی بود که فهمیدم دارم خاله میشم😍خواهرم خیلی دوست دارم😊به زودی مانکن میشم👗 کاربر مرد ببینم میترکونمش😜اینجا میام برای دردو دل😊دعا میکنم همه خانمایی که منتظر بچه هستند خدا بهشون نی نی بده😛مجردم و تاپیک های بارداری مربوط به خواهرمه ☺هیفده سالمه ولی اسمم تو لیست خادم امام رضا هست 

فرش قرمزززز چشمو گرف

اون‌خُداست‌کِ‌مهرَبون‌بَخشندست‌:/          مَن‌فاصله‌خَندیدنم‌تا‌رددادنم‌یلَحظَس🌊💯⚖😏                       آدمایی‌واسه‌ماع‌خاصن‌کِ‌مارو‌با‌اخلاق‌بَدمون‌خاصَن🤙🏾📿🦂 🔞          ن میتونی بام باشی ن میتونی جام باشی اینو گفتم در جریان باشی😼💯                           کِ اگ غرورم بشکنه با تیکه هاش شاهرگ زندگیتو میزنم🌏🩸🚫🥀
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز