😥😧چی بگمبچه بودم یه بار رفتیم هیئت
بعد دوست مامانم اونجا بود 😐روضه تموم شد 😐نذری میدادن 😧بعد داداشم نیومده بود منم خواستم براش یکی بگیرم😐اونام دادن
خانمه تا دید دستم گفت عه به تو دوتا دادن 😧😧😧😩خدایااا.....
منم اومدم جواب بدم 😐گفتم اینا مثل بعضی از هیئتاخسیس نیستن
😧اینو گفتن همانا😆چشم غده مامانم همانا😩خنده دوستشم همانا😐تو خونه هم همانا...😂😂😧😆