یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
دلم برای شبای خونه روستایی مادربزرگم تنگ شده شبایی که رو لحاف و تشک یخ غلت میزدیم شبایی که با صدای قور قور قورباغه ها جیر جیر جیرکا خوابمون میبرد آخ که چه آرامشیییییی
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔