2777
2789
عنوان

اشتباهاتی که تو دوران عقد و نامزدی داشتین و پشیمونید؟

| مشاهده متن کامل بحث + 23976 بازدید | 373 پست

هر جا هر کسی کوچکترین توهینی به خودت یا خانوادت کرد واکنش نشون بده یا جواب بده یا قهر کن و  برو  از پیششون،ادای آدمهای صبور و فهمیم رو هم درنیار  دنیا تاب دیدن آدم خوب رو نداره تا بهت گفتن رو چشمت ابروعه سریع جبهه بگیر بگو من اینطوری تربیت نشدم که اجازه بدم کسی به خودم یا خانوادم توهین کنه همونطور که به خودم اجازه نمیدم به کسی توهین کنم  .همین اول کاری اخلاقت دستشون میاد و کمتر به پرو پات میپیچن.

خدای بزرگ میدونم همیشه حاضر و ناظری اما غفلت های گهگاه منو ندیده بگیر و خودت هوامو داشته باش .وامیدوارم کمکم کنی تو دلیلم رو صحیح و سالم بغل بگیرم

ببین اشتباهات ماها بستگی مستقیمی به خانواده شوهرامون هم داره...با توجه به شرایط هرکسی مرتکب اشتباه میشه...

من بزرگترین اشتباهم این بود که اونارو مثل خانواده خودم دونستم.خل بودم و بی تجربه.از یه خانواده ساده و مهریون...اونا غریبه بودن تقریبا و صرفا بخاطر همشهری بودن و اشنایی دوووور، بابام میگفت خیلی خوبن...اما حیف....

حاصل دوازده سال خون دل خوردنم این شده که اگه برگردم به عقب اصلا اصلا دیگه اینقدر خوب و صبور نخواهم بود.

از یه خانواده ساده و مهرطلب رفتم توی یه فضایی که منو نوکر و کنیز خودشون میدونستن و من بدبخت تموم تلاشمو میکردم که با خدمت کردن و نوکری ازشون یه ذره محبت یا توجه بگیرم که متاسفانه در نهایت هم نمیگرفتم!!!

به معنای واقعی گدای محبتشون بودم.شاگرد اول یه دانشگاه خیلی خوب بودم و با یه اینده عالی، اما اونقدر زجرم دادن که الان هیچی نیستم،

البته که ایراد از خودم بود، رفتم مشاوره و مهرطلبی خودمو تا حدودی درمان کردم.الان به وضوح رفتارم تغییر کرده...

موافق بی احترامی و کم محلی و خوبی نکردن نیستم. سوتفاهم نشه...اما من خودمو بخاطر ادمای بی ارزش ، بی ارزش کردم...چون جاریم دانشگاه بیخودی درس میخوند و نمیخواستن ناراحت بشه کلا تو فامیل از منو دانشگاهم هیچی نگفته بودن....من با اون سطح علمی، یه بار خاله شوهرم، تنها بودیم... گفت ببخشید شما حیفه دیپلم باشی برو دانشگاه...حیرون بودم بخندم یا گریه کنم، وقتی گفتم کدوم دانشگاه و چه رشته ای درس میخونم هنگ کرد....گفت تو اگه عروس من بودی...دنیا رو پر میکردم...همینم بعد مشکل ساز شد و کلی بعدها جاریم و مادرشوهرم اذیتم کردن...

مدرک و دانشگاه و اینا ارزش پز دادن نداره.ولی خب بد نیست ادم گاهی به عروسش بفهمونه بخاطر جایگاه اجتماعیش بهش افتخار میکنه...

من اروم اروم بخاطر اینکه اونا از هیچی من خوششون نمیومد، کلا خودمو باب میل اونا کردم...

سر و زبونی داشتم که همه رو جذب خودم میکردم.همه تو مهمونی و مراسم اطرافم بودن...اما چون جاریم همیشه مثل یه بلوک سیمانی اخمو بود ومادرشورم فقط اونو دوست داشت...منم اروم اروم منزوی و ساکت شدم....

جاریم اشنای خیلی خیلی زیاد و نزدیکشونه...با تموم بدیهای وحشتناکش که حد و حصر نداره، عاشقش هستن...البته برادرشوهر وحشتناکی هم دارم....خیلی زرنگ و دسیسه کاره....

سالهای سال اروم اروم با بدگویی از من و شوهرم...ذهن مادرشوهر رو کامل شست و شو داده و شوهر ساده من هیچ وقت از خودش و من دفاع نکرد و منم هروقت چیزی گفتم کلی فحش شنیدم...

اینه خلاصه زندگی من....

اشتباهات من کاملا منحصر در بدذاتی خانواده شوهرم و مهرطلبی خودم داشت...

اگه به عنوان تازه عروس نصیحت میخوای...ببین ضعفهای شخصیتت کجاست...اونارو درمان کن...تا یه وقت مثل من یه بازنده نباشی...

یه ادم با روح و روان سالم هیچ وقت از خانواده شوهر آسیب نمیبینه...روح خودت رو تقویت کن...

و جوری رفتار کن که اگه از نظر خدا درسته، هرگز و هرگز بخاطرش مجبور نباشی به خانواده شوهر توضیح بدی...فقط نظر خدا...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

صمیمی شدن _رفت و آمد زیاد_سکوت کردن در برابر همه بدی هاشون

هميشه از خدا درخواست كنيد،شايد در طالعت نوشته باشد:         روزي اش خواهم كرد،اگر بخواهد.   💜💜💜                                            (تو درخواست هاتون اگه دوست داشتين براي مشكل من يه صلوات ميفرستين؟🌷)وزن در ٢٥بهمن ماه٧٣كيلو😐هدف در ٢٥اسفند٧٠كيلو🙋🏼‍♀️هدف دوم در ٢٥فروردين ٦٧كيلو🙋🏼‍♀️هدف سوم در ٢٥ارديبهشت٦٥كيلو😍
سکوت کردن در برابر تیکه ها و بد زبونی ها اشتباست

آخ که گل گفتی کاش به عقب برمیگشتم دهنشونو سرویس میکردم چه حرفهایی که بار خودم و خانوادم نکردن و منم خودمو به نشنیدن زدم و اینطوری بهشون ثابت کردم من برای خودم ارزش قائل نیستم شما هم ارزش قائل نشو 😔😞

خدای بزرگ میدونم همیشه حاضر و ناظری اما غفلت های گهگاه منو ندیده بگیر و خودت هوامو داشته باش .وامیدوارم کمکم کنی تو دلیلم رو صحیح و سالم بغل بگیرم
از اول عقد از شوهرم پول میگرفتم ک الان خسیس نشه

چجوری درخواست پول میکنین،من خیلی خجالت میکشم وقتایی هم ک خودش پول میده کلی سرخ وسفید میشم

خوشبختی یعنی همین که با یار زیر یک سقفی❤❤
بزرگترین اشتباهو غلط زندگیم این بودکه تو بدترین شرایط رابطه برقرار کردیم و ازون ببد حس میکنم خودمو ک ...

وای منم همینطور واقعا بزرگترین اشتباهه 😔 

خدا رو به خاطر نداشته هات هم شکر کن بعضی وقتا ؛ نداشتن ها بهترن 🙃

زیاد کار کردن یک بار خونه خواهر شوهرم رفتم دعوت بودم رفتم بعد شام ظرفا رو بشورم خواهر شوهرم گفت نمیخواد بشوری مهلا که میشه خواهر شوهر دیگم هست اون میشوره یک دفعه مادر شوهرم سریع خودشو رسوند گفت مهلا ضعیفه نمی تونه بده بهار (من)بشوره فکر کن چهار تاخواهر شوهر داشته باشی بعد من برم ظرف بشورم

آخ که گل گفتی کاش به عقب برمیگشتم دهنشونو سرویس میکردم چه حرفهایی که بار خودم و خانوادم نکردن و منم ...

کسی که از همون اول محکم بکوبونتشون و جواب بده زبوناشونو قیچی میکنه و ازش حساب میبرن ولی اگه کوتاه بیای عادت میکنن و بیشتر تو سرت میزنن

خدایا شکرت .من عاشق ائمه هستم ۵ سال پیش نیمه شعبان ولی همه جا جشن بود و حس خوب فهمیدم باردارم و خدا بهم پسرمو داد بعد از بارداری خارج از رحم و با فقط یک لوله خدا معجزه کرد واسم و امام زمان بهم عیدی دادن حال‌ام روز مادر حضرت زهرا بهم عیدی دادن و فهمیدم دوباره باردارم وقتی که یک سال و نیم منتظر بودم و دکترا میگفتن با یه لوله شانس بارداری ۵۰ درصده خدا چیزیو بخواد میشه  فقط بنظرم رمزش اینه که ناشکر نباشی حتی تو بدترین شرایط وقتی اولین بارداریم تو حرم امام رضا فهمیدم ناموفقه صدبار به خودم گفتم فقط شکر کن و ناشکری هم حالتو بد میکنه و هم شرایط و سخت تر الان فقط خداراشکر میکنم و زندگیمو سپردم به خودش با اینکه مشکلاتم زیاده (میشه واسه سالم بودن نی نیم صلوات بفرستین  )
ميشه بگيد چرا شب نبايد خونه مادر شوهر موند هيشكي علتشو نگفته...دوس دارم بدونم  مشكل اونجا خوا ...

اونجا خوابیدن مساویه با خودمونی شدن و سواری دادن و اجازه دخالت دادن😆به همین سادگی

خدای بزرگ میدونم همیشه حاضر و ناظری اما غفلت های گهگاه منو ندیده بگیر و خودت هوامو داشته باش .وامیدوارم کمکم کنی تو دلیلم رو صحیح و سالم بغل بگیرم
من که هنوز ازدواج نکرم اما ی درسی گرفتم با خواهرشوهر نباید صمیمی شد بگی نگو هم میره میگه

بستگی ب فرهنگ خانواده داره،واهر شوهر من واقعا قابل اعتماده.

ببین عزیزم تو جامعه جوری جا افتاده ک دخترا با یه دید بد نسبت ب خانواده شوهر ازدواج میکنن و از اول اونا رو رقیب خودشون میدونن،در صورتی ک اگ عروس حس رقابت با خانواده همسر نداشته باشه بنظرم خیلی از بحثا صورت نمیگیره

و اینکه هیچوقت نباید تو مسائل بین شوهر و خانواده ش دخالت کرد باید خودشون مسائلشون رو حل کنن،اگ عروس چیزی بگه دست اخر بده میشه،هم پیش شوهر هم خانواده ش

دلم آرامشی خدایی میخواهد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز