2777
2789
عنوان

اگه تک فرزند هستید یا کسی رو می شناسید که تک فرزند باشه به من کمک کنید

| مشاهده متن کامل بحث + 20487 بازدید | 183 پست
منم با نظر ماه دونه جون موافقم ............ این که پسر 4 ساله داری که خیلی خوبه ...............شوهر من با خواهرش 7 سال اختلاف سنی دارن یعنی 7 سال بزرگتره ........ اما مثل کوه پشتش وایستاده و خیلی هم باهم جورن ........... بعد که بزرگتر شدن این اختلاف سنی ها به نظر نمیاد ............همش که تودوران بچگی نمیمونن عزیزم ..............

خدایا مرا ببخش به خاطر درهایی که زدم ولی خانه تو نبود 
منم با نظر ماه دونه جون موافقم ............ این که پسر 4 ساله داری که خیلی خوبه ...............شوهر من با خواهرش 7 سال اختلاف سنی دارن یعنی 7 سال بزرگتره ........ اما مثل کوه پشتش وایستاده و خیلی هم باهم جورن ........... بعد که بزرگتر شدن این اختلاف سنی ها به نظر نمیاد ............همش که تودوران بچگی نمیمونن عزیزم ..............

خدایا مرا ببخش به خاطر درهایی که زدم ولی خانه تو نبود 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



منم می گم وقتی با اختلاف سنی بیشتر هم می شه یه کوه براشون درست کرد که پشت هم باشن.الان وقت بیشتری برای دوران کودکی پسرم بذارم.چون کمی که بزرگتر بشن استقلال پیدا می کنند من هم فرصت بیشتری برای تربیت وتوجه به یه بچه دیگه خواهم داشت.
منم اصلا قصد بچه دومو ندارم میدونید چرا چون دیگه نمی‌خوام ۹ماه پر استرسو داشته باشم دوباره بی‌ خوابی شیر دادن پوشک عوض کردن همه این نخواستن به خاطره راحت طلبی خودمه پیش خودمم میگم به همین یه دونه میرسم واسش همه چی‌ مهیا می‌کنم خرجش می‌کنم ولی‌ راستشو بخواید با این حرفا فقط خودمو گل میزنم من فقط به فکر خودمم نه به فکر بچّم ما هم ۳تا بودیم وقتی‌ به گذشته بر می‌گردم میبینم چه قد کودکیم شیرین بوده دقیقا هم شیر به شیر و الان هم پشت همیم ولی‌ من با راحت طلبی خودم می‌خوام روزایه خوبو از دخترم بگیرم یه دختر عمو دارم که خودشو واسه دانشگاه آماده میکنه و تک فرزنده وقتی‌ میری خونشون مثل آدامس بهت می‌چسبه شاید یه روز سر عقل اومدمو نظرمو که نه‌ خودخاهیمو گذاشتم کنار شاید...
دخترم 1سال از با هم بودنمان گذشت با تو شکوفه‌‌های بهاری را دیدیم با تو گرمای تابستان را چشیدیم با تو پا با روی برگهای پأییزی گذاشتیم یلدا را با تو جشن میگیریم و با هم در انتظار دانه‌های ریز برف در زمستان هستیم این فصلها با تو چه قدر زیباترن
منم اصلا قصد بچه دومو ندارم میدونید چرا چون دیگه نمی‌خوام ۹ماه پر استرسو داشته باشم دوباره بی‌ خوابی شیر دادن پوشک عوض کردن همه این نخواستن به خاطره راحت طلبی خودمه پیش خودمم میگم به همین یه دونه میرسم واسش همه چی‌ مهیا می‌کنم خرجش می‌کنم ولی‌ راستشو بخواید با این حرفا فقط خودمو گل میزنم من فقط به فکر خودمم نه به فکر بچّم ما هم ۳تا بودیم وقتی‌ به گذشته بر می‌گردم میبینم چه قد کودکیم شیرین بوده دقیقا هم شیر به شیر و الان هم پشت همیم ولی‌ من با راحت طلبی خودم می‌خوام روزایه خوبو از دخترم بگیرم یه دختر عمو دارم که خودشو واسه دانشگاه آماده میکنه و تک فرزنده وقتی‌ میری خونشون مثل آدامس بهت می‌چسبه شاید یه روز سر عقل اومدمو نظرمو که نه‌ خودخاهیمو گذاشتم کنار شاید...
دخترم 1سال از با هم بودنمان گذشت با تو شکوفه‌‌های بهاری را دیدیم با تو گرمای تابستان را چشیدیم با تو پا با روی برگهای پأییزی گذاشتیم یلدا را با تو جشن میگیریم و با هم در انتظار دانه‌های ریز برف در زمستان هستیم این فصلها با تو چه قدر زیباترن
باران جون منم میخوام انشالله بچه ی دوممو وقتی پسرم پنج سالش شد بیارم.قبلا میگفتموقتی پسرم دوسالش شد میارم.ولی خب به قول مامان اترینا جون منم خسته ام.ولی باور کن به خاطر خستگی خودم نمیگم.باز به خاطر بچه ها میگم.اخه منو وهمسرم واقعا این بچه رو تنها بزرگ کردیمو تو شهر غریبیم.بچه ی دومم بالاخره بچهمونه وپاره ی تنمون.دوست دارم موقعی که میاد دنیا هم من هم همسری شاد و پرانرژی باشیم.وپسرم کمی مستقل تر شده باشه.مطمئنماگه زود اقدام کنم هردوشون کوچیکن ونیازمند .منم خسته و ضعیف وتبریل میشم به یه مامان خسته و عصبی.دوست ندارم به بچه ی دیگه م فقط به ابزاری برای سرگرمی بچه اولم نگاه بشه.قصد جسارت به کسیو ندارما خودمو میگم.چون میگفتم یکی بیارم تا پسرم تنها نباشه.میخوام از لحظه لحظه ی بابچه هام بودن لذت ببرم.نه اینکه فکر کنم دوساله دیگه سختیش میگذره.من کلا با بچه زیاد موافقم شاید اگه توانی داشتم برای سومی هم اقدام کنم بعدا.
بچه ها
چرا میگید راحت طلبی ؟ مگه ما حق نداریم ارامش داشته باشیم تو زندگیمون ؟ مگه برای بچه باید هر کاری کرد ؟ جواب من منفیه .. من قبل از اینکه مادر باشم انسانم و حق دارم از زندگیم لذت ببرم و شاد باشم و ارامش داشته باشم .. اونوقته که میتونم برای همین یکی مادر خوبی باشم
یه زن خسته و پژمرده و بی خواب که همیشه اشفته اس و خونه اش هم به هم ریخته اس هیچ وقت یه مادر خوب نمیشه

من بدنیا نیامدم که مادر باشم بدنیا اومدم که انسان خوبی باشم و خوب زندگی کنم
ما یک مشت خاطره‌ایم.. هر کدوم برای کسی تلخیم
سمیرا جون لایک
من یه پسر دارم و دنیامو به پاش میریزم ولی محاله دوباره باردار شم چون واقعا تحمل مسیولیت به این سنگینیو ندارم
اگر خدا آرزویی در دلت انداخت بدان توان رسیدن به آن را در تو دیده ...

من خودم تک فرزندم. یادم نمیاد بچگی بهم سخت گذشته باشه. هییییییچ وقت هم آرزوی داشتن خواهر و برادر نداشتم ....شایدم من خیلی خودخواه بودم .... نمیدونم..... تا اینکه......

ازدواج که کردم و مجبور شدم برم یه شهر دیگه که با شهر خودمون 2 ساعت فاصله داره عذاب وجدان منو از پا در آورد اینجا بود که فکر کردم کاش بیشتر بودیم که وقتی من پدر و مادرم رو تنها گذاشتم حداقل بقیه پیششون بودن.
و دیگه اینکه اگه میخواین بچتون وقتی بزرگ شد یا اینکه ازدواج کرد تمام مدت گیر بدین بهش و بخواین همش کنارتون باشه چون تنها بچتونه توصیه میکنم همین الان 7-8 تا بزایین که اون بیچاره رو در آینده حیرون و سرگردون نکنید....
من کاسه صبرم ، این کاسه لبریزه
من هم تک فرزندهای زیادی رو میشناسم که خیلی راضیند و زندگی موفقی دارند.
یکیش دوستم،هر وقت میرم خونه شون میبینم که واقعا عشق در فضا موج میزنه.چه بین پدر و مادرش و چه بین خودش و والدینش.چیزی که من با وجود داشتن خواهر و برادر ازش محروم بودم.مادرم از دست شیطنتهای ما همیشه خسته و عصبی بود،وقتی هم که بزرگتر شدیم گرفتار درس و مدرسه و مشکلات نوجوانیمون بود.با پدرم هیچ وقتی برای هم نداشتند.مادرم گرفتار رسیدگی به ما بود و پدرم برای تامین رفاه ماها مجبور بود سخت کار کنه.ضمن اینکه با برادرم هم مشکلات اساسی داشتم و همیشه آرزو میکردم که ایکاش اصلا برادری نداشتم.
البته دلیل نمیشه که برای همه اینطور باشه،ولی خوب حساب دو دو تا چهارتاست.بچه ی بیشتر یعنی صرف وقت،هزینه و از همه مهمتر انرژی بیشتر.اگه قرار باشه به قیمت از دست دادن عشق و آرامش و رفاه،بچه ی بیشتری داشته باشم،هرگز نمیخوام این اتفاق بیفته.
بسیار درستذگفتید پترا جان
اولین فروشگاه اینترنتی جوراب.وجوراب شلواری زنانه وبچه گانه
آدرس وبلاگ جوراب شاپ ** http://joorabshop.mihanblog.com/ ** ادرس کلوپ http://old.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=28808 شماره جهت سفارش بطور اس ام اس و وایبر 09389609262
راستی پترا جان شمادبستانتون مدرسه شاهین شهر نبودید؟
اولین فروشگاه اینترنتی جوراب.وجوراب شلواری زنانه وبچه گانه
آدرس وبلاگ جوراب شاپ ** http://joorabshop.mihanblog.com/ ** ادرس کلوپ http://old.ninisite.com/clubs/detail.asp?clubID=28808 شماره جهت سفارش بطور اس ام اس و وایبر 09389609262
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز