بازخوبه یجا پونصد بهت دادماهمونم نمیدن یهوندارن چون فعلا نمیتونستم برم سرکار ه یجاپونصدشاسدفعلاندارع کارش چیه
تهدیدشون کن بزار به خودشون بیان
یه بار منو بعد از دوماه اومد دید
بعد گف چرا از خونه عموت اومدی نکفتی
گفتم با عمو اومدم فک کردم گفته بهت که گفته بودم بیاد میام بعد
گف من اومدم اونجا دنباله تو(دروغ میگف)
گفتم زنگ بزن به عموم
بعد شروع کرد به داد و بیداد فش دادن
که آره تو فلانی بسانی
دخترای خیابابون از تو بهترت(من یه دختره چادری و مذهبی ام)
منم گفتم چیکار کردم مگه
بعد به مامان بزرگم فش داد به خانواده به همه
فش های+۱۸
جلو من
منم اومدم گفتم
فرداش اومد جلو در که تو چرا گفتی
من معده ام عصبی شده
بعد گفتم معده ام درد میکنه منو ببر خونه
میگه سگ میمیرن تو نمیمیری
اگه ی کیس مناسب سراغ داری میتوتی ازدواح کنی
این روزا سند ازدواج شده حکم خلاص شدن از خونه
این حرفها چیه یاد بچه میدید. ایشون هنوز 16 سالشه. اولا که سن حساسی هست خودمون هم تو این سن خیلی چیزا رو به دل میگرفتیم و فکرهای بد میکردیم و الکی گنده اش میکردیم. بعدشم رابطه پدر و مادر هیچ ربطی به فرزند نداره.
دختر خوب و منطقی باش. رابطه بزرگترها رو کاری نداشته باش. پدرت رو همینطور که هست قبول داشته باش و به دل نگیر. انشالله چندسال دیگه خودت ازدواج میکنی و باهمسرت پدر و مادر خوبی لرای فرزندت میشی. برای الان خودت هم صبور باش و بدان که هر اتفاقی بیفته اونا پدر و مادرت هستن. خیلی ها حاضرن نصف عمرشون رو بدن ولی پدر و مادرشون در قید حیات باشه. در سن حساسی هستی همه اینا میگذره و آینده روشنی در انتظارت هست. هیچکس جای تو نیست. حتی من . پس خودت دختر عاقل و صبوری باش و میدونم که هستی. خوشبخت باشی و بهترین روزها در انتظارت انشالله...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز