2777
2789
خانوما شوهر من ماموریتهای طولانی مدت می ره 2 سال و نیمه وضعیت اینه . تو این مدت پسرم به دنیا اومد و الان 8 ماهه شده . دیگه خسته شدم. اصلا حس می کنم دیگه شوهرم رو دوست ندارم . شماها هم این حس رو دارین ؟

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


اتفاقا منم از شهری نسبتا محروم از استان خراسان رضوی هستم.مشکل این شهرهای کوچک همینه .باید یه جوری کنار اومد.تازه ما تو یه شهر مرزی هستیم و هیچ توجهی بهش نمیشه.
رشته کامپیوتر که رشته به درد بوخوری هستش.تدریس تو فنی و حرفه ای یا کلاس های ازاد بیرون.
راستش من زیاد تجربه ای در زمینه کامپیوتر ندارم.!!!!
بهر حال امیدوارم یه کار مناسب واسشون پیدا بشه.
دوستای عزیزم منم شرایطم مثل شماست شوشوی منم 15 روز کار میکنه و پیشم نیست و15 روز تو استراحت
3سال که ازدواج کردیم الان هم یه دختر 2 ماهه داریم وقتی شوشو میره سر کار خیلی دلتنگش میشم و دوست داشتنم بهش بیشتر می شه در واقع زندگیمون رمانتیک تر میشه این دوری بهونه ای میشه که بیشتر حرفهای عاشقانه بزنیم هر چند وقتی اینجا نیست برای منم خیلی سخت!!!!!ولی چون این کار ثابتش هست به این موضوع مثبت فکر میکنم و میگم دوری و دوستی
سارای عزیزم شوهره منم الان 6 ماه کارش جوری شده که ماهی 1 بار اونم واسه دو روز میادو میره.تو خوبه سرت به بچه ات گرمه من که بچه هم ندارم تا ساعت 3 سر کارم بعدشم میرم خونه مادرم .زندگیم اینقدر کسالت آور شده که حد نداره بعضی وقتا حتی ازش متنفر میشم و پای تلفن کلی چیز بش میگم.وقتی آدم شوهرش نباشه هزارتا مشکل براش پیش میاد میفهمم چی می گی.
سلام بچه ها به دادم برسید....
خیلی غمگینم.شوشوم 3 ماه به 3ماه میاد خونه.به خاطر کارش.خیلی از دستش عصبانی ام. هفته پیش گفت این هفته میاد.باز الان میگه هفته دیگه میام اصلا کارش حساب کتاب نداره.فقط خدا رو شکر میکنم که رو دریاست و پاش به خشکی نمیرسه...(می دونید که چی میگم!؟)
ازش بدم میاد....تا حالا هیچ وقت همچین حسی رو نداشتم نسبت بهش.
یا با ایمیل یا پشت تلفن دایم با هم کل کل میکنیم.از وقتی پسرم 2 ماهش بوده رفته و الان 5 ماهو نیمشه.شوشو هنوز نیومده......حتی احساس میکنم میل جنسیم هم بسبت بهش کم شده.افسردگی گرفتم. بقیه هم که تا باهاشون هم کلام میشم داغ دلمو تازه میکنن....همش میگن واااای دختر مامانت زود عروست کرد .اخه تو که فلانی بهمانی ...مگه رو دست بابات مونده بودی که الان مجبوری همش تنها باشی .
و خلاصه هزار تا حرف دیگگه که مثل نیش عقرب میمونن.
من چکار کنم؟؟؟؟؟؟ شما بگین.تا 2 سال اینده شغل شوشو همین جوریه ولی من نمیتونم تحمل کنم.دیگه کم اوردم....
گریییییییه......
امشب سیل ای کاش ها دوباره اومده سراغم.دیگه حتی دیدن دوباره شوشو بعد از 3 ماه و اندی راضی و خوشحالم نمیکنه...
حرف شوشو که میاد وسط یه حالت تنفر بهم دست میده.اگه بچه ای در کار نبود حتما ازش جدا میشدم... نمیدونم این احساسم موقتی و گذراست یا....خیلی میترسم.
نمیدونید چه احساسی دارم ...مگر اینکه تو شراط من قرار گرفته باشید.
وقتی تو خیابون زن و شوهری رو میبینم که دارن قدم میزنن خیلی دلم میگیره .خیلی حسرت میخورم....
دوست دارم زندگیم مثل همه ادمای دیگه باشه...
دریا جون شرایط خیلی سختی داری. ولی عزیزم برو خدا رو شکر کن که 2 ساله. پس اونا که همیشه اینجورین چی؟اینا رو بهت میگم که بدونی تنها نیستی. خانومهایی هستن که خارج از کشور و دور از همه خانواده شون و بدون شوهرشون دارن درس میخونن. من چند خانوم رو میشناسم که با 2 تا بچه خارج از ایران هستن و شوهرشون هم توی ایرانه و به هر دلیلی نمیتونه بره. فقط تابستونها شوهرشون میره پیششون. برای کسی که دور از خانواده و اون هم خارج از کشور که حتی همزبان هم پیدا نمیشه و اگه بشه اینقدر به کار خودشون سرشون گرمه که وقتی برای امد و رفت و دوستی ندارن سخته .کسی که اون شرایط رو دیده باشه میفهمه چی میگم. الان خدا رو شکر کن که 2 ساله.خودت هم با خانواده ت هستی. دوستای زیادی داری. از همه مهمتر یه نی نی خوشگل و ناز داری که درسته سختی زیاد داره ولی با شیرین کاریهاش همه خستگیهاتو از بین میبره.
ممنون فرشته جون.همه اینا رو میدونم.اما همش غصه میخورم.نمیدونم برای چی اینجوری شدم.؟مهش فکر میکنم زود ازدواج کردم و راستش یه جورایی سر من و خانوادم سر ازدواج من کلاه رفته....اخه شوهر من در واقع برادر شوهر عممه و من با عمم جاری هستم.با اینکه میتونستم جواب منفی بدم اما همه مشکلاتمو تقصیر اونا میدونم.در واقع می دونم که اشتباهه و هیچ جوری هم دلم باهاشون صاف نمیشه.خیلی هم از این حالتی که دارم بدم میاد ولی رابطمون به گرمی قبل نیست.....
بگذریم.حالا من چکار کنم ؟؟؟؟ اگه تجربه ای دارین یا دیدید بگید منم انجام بدم...
خواهش میکنم
خب 6 سال گذشته و 2 سال مونده. خیلی خوبه. دوران فراق داره به سر میرسه. خانومی چند سالگی ازدواج کردی که فکر میکنی زود بوده؟
الان چون همش این مسئله که چرا شوهرت دوره و از زندگی هیچ نفهمیدی و میتونستی جواب رد بدی تو ذهنت تکرار میشه. اینم اجازه نمیده درست فکر کنی. به نظر من اگه تنها مشکلت دوری شوهرته زیاد بزرگش نکن. 3 ماه یه بار میاد چند وقت میمونه؟؟؟؟
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز