عزیز دلم وقتی که واسه تو کم نمیزاره یعنی مدیریت کردن
به خدا منم تو شرایط تو بودم اوایل ازدواج خیلی اذیت شدم بعد که پسرم به دنیا اومد سعی کزدم درکش کنم چون واقعا یه مادر از دل و جون واسه بچه ش زحمت میکشه الان وقتی شوهرم میاد خونه خودم بهش میگم چرا سر به مادرت نزدی یا چرا به خواهرت زنگ نزدی
ببین تجربه ی 20 ساله ی من از زندگی مشترک اینو میگه که اگه هی اسم خانواده ش رو بیاری زندگیت سرد میشه و ازت زده میشه سعی کن سیاست داشته باشی و خودت رو خوب نشون بدی حتی اوه ته دلت ناراحتی اینجوری کم کم سمت تو میاد و اگه خواهرش بی احترامی کنه خودش جوابشون رو میده
خوب اینی که شوهرت برات هیچ ارزشی قائل نیست و بهت میگه وسایلتو جمع کن برو خوبه؟ این که بهت بی احترامی میکنه جلو خانوادشو شخصیتتو خورد میکنه خوبه؟
بالاخره تو زندگی یا جاهایی باید آسون گرفت که خیلی چیزارو از دست ندی
حالا شما اینو تسلیم شدن میدونی نمیدونم چی بگم
بعداشم حالا بره کارای تونارو بکنه تو که قرار نیست بکنی اون میکنه
با هیچیش کار ندارم ولی این رو مخمه که این همه رو تایپ کردی نمیشه به جای ج بگی جواب😐😐🥴🥴🥴🥴
یعنی چی اونم گفته بابا تامیندازم بیرون
شوهر من دو طرفو داره نه میزاره من به خانوادش بی احترامی کنم نه میزاره اونا به من بگن بالا چشمت ابرو از این لحاظ خیلی خوبه
فقط درمورد مسائل مالی میگه دخالت نکن مثلا ۷۰ میلیون پس اندازو برداشته داده عوض بدهیای باباش
بعد ک من میگم چرا میگه تو مسائل خانوادگی ما دخالت نکن پول خودم بوده دلم خواسته بدم به بابام
اینش خیلی منو اذیت میکنه
عزیزم شوهر منم با وجود دو تا برادر مجرد همه کارهای خانوادشو انجام میداد منم غر نمی‌زدم چون خانوادش هستن اگر برای من وقت نمی‌داشت اونوقت گیر میدادم که هیچوقت اینطور نشد خدارو شکر
حتی برای خانواده خودمم بی منت کار میکنه نیاز باشه
تمرکزت رو گذاشتی رو این موضوع بنظرم فقط خودت ضربه میخوری
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز