من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
آیدا هستمهمه ما مشکلات فروانی در زندگی داریم من یه تعداد محدود آدمایی رو میشناسم که میتونم بگم مرفه بی دردن وگرنه بقیمون کمرمون شکسته زیر بار مشکلات و فقط بخاطر خانواده هامون یا ترسمون هست که داریم ادامه میدیم پس مهربان باشیم
آیدا هستمهمه ما مشکلات فروانی در زندگی داریم من یه تعداد محدود آدمایی رو میشناسم که میتونم بگم مرفه بی دردن وگرنه بقیمون کمرمون شکسته زیر بار مشکلات و فقط بخاطر خانواده هامون یا ترسمون هست که داریم ادامه میدیم پس مهربان باشیم
ولی اون زبون داشت ۵ متر خدا لعنتش کنه😂همه چی بلد بود
آیدا هستمهمه ما مشکلات فروانی در زندگی داریم من یه تعداد محدود آدمایی رو میشناسم که میتونم بگم مرفه بی دردن وگرنه بقیمون کمرمون شکسته زیر بار مشکلات و فقط بخاطر خانواده هامون یا ترسمون هست که داریم ادامه میدیم پس مهربان باشیم
آیدا هستمهمه ما مشکلات فروانی در زندگی داریم من یه تعداد محدود آدمایی رو میشناسم که میتونم بگم مرفه بی دردن وگرنه بقیمون کمرمون شکسته زیر بار مشکلات و فقط بخاطر خانواده هامون یا ترسمون هست که داریم ادامه میدیم پس مهربان باشیم
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/
من همیشع ی صندلی واسم کم بود ،کتم واسم تنگ بود ، کفشام برام کوچیک بود،ساعتم خواب میموند و من ازش جلوتر حرکت میکردم .دنیا برا من جای کوچیکیع ،احساس میکنم همع جا بستس و نمیتونم نفس بکشم، انگار همع این لحظع هارو قبلا دیدم، درختا، صدای ابشار،قورباغه ها، اونارو زمانی میبینم ک در حال مردنم/