خواهر شوهر صبح تاسوعا جلو همه باهام دعوا کرد و گفت تو غلط کردی واسه داداش من ( ینی برادر شوهرم) دختر پیشنهاد دادی واسه ازدواج... به چه حقی اینکارو کردی..
ولی من هیچ کاری نکرده بودم بقران فقط به شوخی چند تا دختر به برادر شوهرم گفتم اونم با خنده و گفتم اینا به درد نمیخورخ 😒 برادر شوهرمم اونجا نشسته بود و هیچیی نگفت.. ازش متنفرم که حتی نگفت ابجی این بخدا شوخی وار گفته جدی نگفته...
جلو همه اشکمو در اورد..
منم بهش گفتم به حق این ظهر تاسوعا خدا بزنه به کمرت که منو به گریه انداختی
نگید نفرین نکن و این.. درد دلم کرد با حرفش