دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
ببین اره دوتام بود ولی چون درد طبیعی داشتم میکشیدم و بچه به دنیا نمیومد بردنم سزارین میگفتم به درک بزار ببین فقط آمپول بزنن اروم بشم
ديوانه و دلبسته ي اقبال خودت باشسرگرم خودت عاشق احوال خودت باشيک لحظه نخور حسرت آن را که نداريراضي به همين چند قلم مال خودت باشدنبال کسي باش که دنبال تو باشداينگونه اگر نيست به دنبال خودت باشپرواز قشنگ است ولي بي غم و منتمنت نکش از غير و پر و بال خودت باشصد سال اگر زنده بماني گذرانيپس شاکر هر لحظه وهر سال خودت باش
😑😑خوبه طبیعی نمیخای زایمان کنی با این خجالت. مرد فکر کنم مسئول بیحسی مرد هست اکثر جاها. البته من زایمان طبیعی کردم ولی اتاق عمل زیاد رفتم برا مریضی مرد بود دکتر بیهوشی در همه موارد
بقران بغیر دکترم همشون مرد بودن.بعدش لباسی تنم کردن که از جلو باز بود.بعدش موقع عمل همه جام بیرون بود و چهارتا مرد جوان بالاسرم بودن.استرس گرفتم لرزش شدید بدن.من بغیر شوهرم و داداشام اون چهار تا مرد تا بحال هیچکس موی منو لختی ندیده حتی.خیلی بد بود
بچه هامون ، بزودی میرن ! اونا مهمون ما هستن !بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود.روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا می شود...به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا این که فرزندم به خوبی از من یاد کند؟کدام مهمتر است؟ خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟چون دانستم که او مهمان خانه من است. این باعث شد اولویتم را تغییر دهم!بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست.... شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام، و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم. از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم.از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد. اما، فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من و خشم هایم نمی نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است.چون می دانم....او مهمان زودگذر خانه من است. کودک عزیزم ! امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.😍