دختر 13 سالم با یه پسر...

نه حالا که این طوره ببرش خونه دوستش و بسپار دست مامان دوستش

خودت هم بیرون تو ماشین باش اگر بیرون اومد بیا جلوش

گفت چرا اینجایی بگید صرف م نکرد برگردم خواستم همین جا منتظرت باشم

این بچه ها خیلی نادون هستن که فکر می کنند میشه مامان ها رو پیچوند

خب عزیزه من بیشتر حواست بهش باشه ب باباش بسپر ب عنوان پدر یه دوست خوبم باشه حسابی هوادارش باشه چون هم مرده هم اینکه میتونه باهاش راحتتر باسه و باباشه

اگر نیازی داره با یه مذکر حرف بزنه چ کسی بهتر از باباش

بعدم فردا ی چی بشه باباش از تو.میبینه

الان مادرا افراطی شدن و مثلا روشنفکر 

ولی واقعا درست نیست 

چقدر دخترای مجرد کم سن تو این سایت میچرخن... بس که آزاد گذاشتیمشون... این آزادی نیست ول بودنه که نه نظارت نه دقت نه هیچی

من شیش سال با اون پسره دوست موندم سال اخر تو تاکسی کنار هم نشستیم یکم میخوردیم بهم دیگه ته رابطه بود برامون 😂

آره همین مارو بکن 

بعد دیگه جای کتمان کاری و زرنگ بازی و گریه وزاری نداره 

بگو این مسیر تهش چیه 

قبلش قشنگ ممکنه فیلم بازی کنه، یا بگه بهم اعتماد ندارید 

او ووو هزار تا حرف

شوهرم میگ چقدر تربیتای دوره ما خوب بود شاید کاری نمیکردن اما زمانه خراب نشده بود انقدر 

همین دهه 60و70 ببین انصافا چقدر با بدبختیه خانواده ها کنار اومدن و دم نزدن اما الان بازم میگن کاش برگردیم ب قبل ... انقد ک دوره خراب شده 

من باشم بدون عصبانیت و هول شدن مستقیم بهش میگم متوجه شدم میخاد کجا بره و الان خیلی زوده برا اینجور قرارا و البته قاطعانه میگم که نمیزارمش بره

ازین به بعدم بیشتر باهاش صحبت کن و بهش نزدیک شو و واقعیت‌های جامعه رو براش بگو 

اصلا خونه دوستم نباید بره

ببخشید ولی تو دوران نوجوانی همجنس گرایی هم بسیار زیاد و همه گیر هست

اون موقع ها همه چیز قشنگ بود آدما خوب بودن با معرفت بودن با صفا بودن . الان همه فکر سواستفاده از دخترا هستن 

نه چون کار خاصی نکردم سه سال فقط تلفنی بعدم قرار در خدی ک تو کوچه نزدیک مدرسه دو سه دقیقه حرف بزنیم

ولی به مامانم حق میدم ک کتکم میزد یعنی با چوب چنان میزد بدنم پاره میشد خون میومد باز ادم نمیشدم خخخ

تو دخترتو نزنیا شاید اگه مامانم مهربون تر رفتار میکرد من انقد جذب پسره نمیشدم که شیش سال بمونم باهاش

پسرم دردسر بدتر داره دختر تو خونس میفهمی پسر بیرونه نمیفهمی ک جفتشم برمیگرده ب اینکه تو خونه چجور باشی من خیلی میترسم همیشه ب شوهرم میگم میترسم از آینده ای ک پسرمبزرگ بشه دخترم بزرگ بشه

چقدر تو محرومیت بود جامعه سن ما اما کم توقع، قدر شناس 

الان هر چی میگیری بازم طلبکارن بازم به چشمشون نمیاد بازم کمه براشون 

چه نسلی بودیم حیف، آنقدر حیف که نتونستیم بچه هامونو عین خودمون بار بیاریم

نوجوونه دیگه منم نوجوونی از خانوادم بدم میومد ولی الان عاشقشونم میمیرم واسه حتی اخم و تخماشون