من شش ماهمه نگم براتون از ویار حاملگیم و سه چهارماه اول که ماسک میزدم تا ی غذای درس کنم برا خودم مامانم ندارم فوت کرده خونه نادرشوهرم چن کوچه اوبرتره اصن ی بار نگفت بیا اینجا غذا بخور یا برات یه چیزی بفرستم کلا هیچی خیلی حالم بد بود قدی ک پاشدم رفتم شهرستان خونه خواهرم حالا مادرشوهرم مامانش مریض شده رفته شهرستان شوهرش و بچه هاش نرفتن امروز زنگ زدم احوال پرسی میگفت کسی نیس براشون غذا درس کنه منم تا مامانم مرخص نشه نمیام حالا دخترش همسن منه پرستاره سرکار میره منظورش بود تو برو غذا درست کن منم زورم میاد میگم چطو من ایجور بودم محلم نمیداد شما بودید میرفتید بعضیا بم گفتن خونهرخودت غذا درس کن بفرس براشون چهارنفرم هستن اینم بگم شوهرم اصن نگفت برو غذا بپز براشون چون چن روز پیش من گله کردم گفتم مامانت معرفت نداشت یه غذای برا عروس حاملش بزاره
الان من نرم غذا درس کنم اونا میگن چ عروس بی شعور بی سیاستی ولی خودشون محلم نزاشتن تو ویار حاملگیم سر بچه اولمم همیجور بودن 😏
نکن.اگ بکنی بعدا میگی بشکنه دستی ک نمک نداره
مادر کرد و پشیمون شد
نرو
بااین وضع نبایدازت انتظارکارداشته باشه
بعدچیزی که عوض داره گله نداره
میگی دختر خودشم همسن توعه دیگه
معمولا تو این مسائل تا دختر باشه به عروس نمیرسه
حالا اگر خودت دلت میخواد یه وعده غذا درست کن ببر
احساس اجبار نکن. به خاطر این قضیه هم با همسرت بحث نکن هرگز
اگر باردار نبودی و خواهر شوهرت نبود پیشنهاد میدادم بر ی
ولی الان ن حقیقتا
من بودم درست نمی کردم نهایتش که خیلی دلم می سوخت یه روز ناهار میبردم اونم اگر دلم خواست
عزیزم یه قابلمه شوید پلو درست کن دوتا تن ماهی بذار روش
بعدم پیامک بده به پدرشوهری، کسی که شعورش میرسه بگو ویار حاملگی دارم بوی غذا حالمو بد میکنه، همین از دستم بر اومد، نوش جونتون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز