2777
2789
عنوان

شما بودید میرفتید خونه پدرشوهر ......؟

| مشاهده متن کامل بحث + 873 بازدید | 45 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



من بودم میرفتم

چون اولا مادرشوهرم اینکارو انجام نداده. دخترش نکرده که من بخوام اونو گرسنه بذارم

دو اینکه این یه لطفه حالا مادرشوهرت نخواسته اون لطف رو انجام بده اجباری نبوده اما من شخصا کاری از دستم بربیاد هیچوقت دریغ نمیکنم💓

بستگی به خودت داره عزیزم

اگه بخشنده ای خب درست کن چرا که نه

اگه نه و تصمیم به تلافی داری درست نکن

اجباری تو هیچ چیز نیست💓

برای همه احترام قائلم اما لطفا کسی جز استارتر مگر برای پرسش سوال ریپلای نکنه روم🤍بله من کاملا مطلع هستم سایت تبادل نظر هست اما تبادل نظر دونفره رو به چند نفره ترجیح میدم…|•تصور کن نشستی تو یه کلبه قدیمی و بارونی که میباره، بوی نم چوب هارو دراورده و عطرش مستت کرده…تو همین حین که داری از پنجره جنگل بیرون رو نگاه میکنی هم هات چاکلت توی دستت رو جرعه جرعه میخوری…•|قشنگ بود؟ این رویای منه…رویای یه مادر، یک همسر، یک دختر🤍

نرو ولی هر چی درست میکنی یکم بیشتر درست کن بفرصت. تو خانومی تو نشون بده ببین بعضی اتفاق ها فرصت هست برای نزدیکی به همسر به خاطر همسرت درست کن

هر مشکلی حداقل دو راه حل داره. یک سکوت. دو گذر زمان. 

اگه میتونی این لطف رو بدون منت هضم کنی غذا درست کن

ولی اگر قرار تا مدتها با خودت بجنگیم به خاطر لطف ناحقی که بهشون کردی پس غذا درست نکن

بنظرم اگه درست کردی قربتا آل ا...بکن

به خاطر خدا

صد سال سیاه نمی رفتم.

اگر شوهرش و بچه هاش از گرسنگی میمردن بازم نمی رفتم.مگه کلفتی یا آشپز خونوادگیشون هستی؟؟؟

عضویتم مبارک...خودم میدونم بزرگوار...ولی شما هم بدون ک کاربر قدیمی هستم(کلانتر-سایت)...از گرونی و اوضاع نابسامان مملکت انتقاد کردم،تعلیقم کردن...خدا رو شکر ک با ترکیدن من،همه چیز سر و سامون گرفت و اوضاع گل و بلبل شد.نگو کلید حل همه ی مشکلات دست منه بی عرضه ی بی تدبیر خرفت بوده و خودم خبر نداشتم.
صد سال سیاه نمی رفتم. اگر شوهرش و بچه هاش از گرسنگی میمردن بازم نمی رفتم.مگه کلفتی یا آشپز خونوادگی ...

شوهرمم بهم نگفت برو براشون بپز چون من جن روز پیش ب شوهرم گله کردم گفتم ننت یه غذایی تو حاملگیم برام درست نکرد ازمم نباید توقع داشته باشه که برم 

خدایی نمیرفتم...من مادر شوهرم برادرش فوت ککرد جوون بود بخاطر شرایط روحیش یه ماه موندمی خونشون تا تنها نمونه ... غذا هم با من بود...الان ک باردارم اصلا اهمیتی نمیده... آدم خوبیه ...نمیدونم چرا اینطوری میکنه

حیدر بابا آغاجلارون اوجالدی ... آما حییف جوانلارون قوجالدی
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792