2777
2789
عنوان

چراغ سبز! (پاسخ به سوالات مذهبی)

| مشاهده متن کامل بحث + 38207 بازدید | 1655 پست
دیبی عزیز سلام! با توجه به مطالبی که گفتید احساس می کنم که از احکام نجاسات به طور کامل اطلاع ندارید. سوال شما کمی مبهم هست 1.منظور شما رو از آب قیقل متوجه نمی شم.اگر منظورتون از اب قلیل آب شیر هست،باید بگم که اب شیر جزء اب کر محسوب می شه که با قرار دادن محل نجاست زیر شیر اب و در صورت لزوم دست کشیدن به محل نجاست و برطرف کردن عین نجاست ،نجاست برطرف می شه. منظور از اب قلیل آب لیوان پارچ آب یا تشت هست.که در این صورت هم بعد از بر طرف شدن عین نجاست با دوبار آب گرفتن نجاست بر طرف می شه. 2.زمانی ترشح آب اب کشی نجس هست که به بودن عین نجاست در اون ترشح اطمینان داشته باشیم و بر فرض اگر ترشج نجس بود فقط همون قسمت نجس شده و مرطوب رو باید اب بکشیم نه همه لباس رو. و می تونید موقع اب کشی آب رو با فشار و سرعت کم تری به صورت خودتون یا بچه تون بزنید تا کمتر پخش بشه.مثلا اب رو در صورت قلیل بودن از بالا بریزید و صورتتون رو جلو تر از بدن نگه دارید تا ترشحات روی لباس نریزه. به نظر من بهتره در صورت خون دماغ شدن کودکتون یا خونی شدن جوش صورتتون ابتدا با دستمال صورت یا بینی کودکتون رو پاک کنید تا نجاست کمتری روی بدن باشه تا اب قلیل با عین نجاست تغییر پیدا نکنه. 3.این که به خاطر این مسایل نمازتون رو ترک کردید نشون می ده که در زمینه نجاست و پاکی دچار وسواس فکری شدید.به نظر بنده شما در هر حالی و با هر فکری که در این زمینه دارید نمازتون رو بخونید تا ان شاء الله کم کم مشکل فکری شما هم بر طرف شه. و کمی هم در این زمینه مطالعه کنید تا از سخت گیری های شما در این باره کم بشه.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
ان شاء الله که با این توضیحات مشکلتون حل شده باشه .اگر ابهامی بود بگید تا بیشتر توضیح بدم.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

آیا برای زندگی انسان دین ضروری است ؟ معناى لغوى دین، انقیاد، خضوع، پیروى، اطاعت، تسلیم و جزاست و معناى اصطلاحى آن مجموعه‏ى عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى امور جامعه انسانى و پرورش انسان‏ ها باشد. گاهى همه این مجموعه، حق و گاهى همه آن باطل و زمانى مخلوطى از حق و باطل است اگر مجموعه حق باشد آن را دین حق و در غیر این صورت آن را دین باطل و یا التقاطى از حق و باطل مى‏ نامند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
جایگاه دین در هویت انسان انسان حقیقتى است که از یک سو با طبیعت و زمین و زمان سروکار دارد و از سوى دیگر ملکوت هستى در او جلوه کرده است. تلفیق طبیعت و فراطبیعت در وجود آدمى، او را با مجموعه ‏اى از امور انسانى روبرو ساخته که برخى مُلکى است و برخى ملکوتى. اما اینکه کدامیک از این امور در هویت اصیل انسانى دخالت دارد و کدام ندارد، گاه اشتباهاتى براى انسان پیش مى‏ آورد که او را یکسره از آسمان ملکوت جدا مى ‏سازد و به موجودى کاملاً زمینى و مُلکى تبدیل مى ‏نماید. از این رو قرآن کریم با تبیین امور واقعى انسان و جداسازى آنها از امور ظاهرى، هویت حقیقى آدمى را به تصویر مى‏ کشد و راه حرکت انسان به سوى این هویت حقیقى را هموار مى‏سازد. امورى که بیرون از حقیقت انسان است همچون: ویژگیهاى اقلیمى، نژادى، زبانى و...، به خودى خود نه بر ارج و اعتبار انسان مى‏ افزاید و نه از فضیلت‏ هاى او مى‏ کاهد، زیرا این ویژگی ها اگرچه با انسان هست و در تعامل اجتماعى و تعارف بین المللى او نقش دارد اما هیچ یک از آنها پایدار نبوده و تا ابد آدمى را همراهى نمى‏ کند و همین نکته دلیل بر عدم اصالت و نقش نداشتن آنها در هویت پایدار انسان است. چه بسا این ویژگى‏ ها در طول عمر آدمى، بارها تغییر کند و انسان با هجرت از سرزمینى به سرزمین دیگر نه تنها زادگاه خود را رها نماید که زبان و نژاد خودش را نیز به فراموشى سپارد و در هر صورت با مرگ او همه این امور، ویژگى خود را از دست مى‏ دهد و با ورود به برزخ، نه شرقى یا غربى بودن آدمى در هویّت او تأثیر دارد و نه در فلان سده یا هزاره زیستن او، زیرا با این سفر هم از قلمرو زمین بیرون مى‏رود و هم از حیطه ‏ى زمان. بنابراین چیزى در هویّت حقیقى انسان نقش آفرین است که همواره با او باشد و مرگ و برزخ و نیز بهشت و دوزخ آن را از انسان جدا نسازد. قرآن کریم در این باره از سه عنصر اساسى به نام اعتقاد و اخلاق و اعمال، یاد مى‏ کندو آنها را از ارکان سازنده‏ى هویّت انسان مى‏ شمارد. مجموع این عناصر سه گانه، چهره ‏ى ارتباط آدمى با خدا را ترسیم مى‏ نماید و در فرهنگ قرآن از آن ربط خاص وجودى به عنوان »تألّه« تعبیر مى‏شود. از این رو، کاملترین بیان قرآنى درباره‏ ى وجود آدمى عبارت از »حىّ متألّه« - زنده ‏ى خدامدار - است. اگر آن عنصرهاى سه گانه یعنى اعتقاد و اخلاق و اعمال بر اساس آموزه‏ هاى پیامبران الهى شکل گیرد، از مجموع آنها با نام »دین« تعبیر مى شود و تنها آیین رسمى در پیشگاه خدا یعنى اسلام، حاصل مى‏ گردد که به فرموده خداوند در سوره آل عمران آیه 19: »دین در نزد خداوند اسلام است« و کسى که واجد عناصر محورى مزبور باشد انسان خواهد بود. پس هر انسانى در کنار سفره‏ى عقیده و اخلاق و اعمال خود نشسته و هویت اصلى خویش را با آن عناصر تعیین مى ‏کند. یعنى آن کس که با ایمان باشد و اخلاق الهى را در جان خود پیاده کند و بر پایه آن ایمان و این اخلاق عمل نماید، در فرهنگ قرآن کریم انسان است و این هویّت انسانى نه تنها در دنیا او را از دیگران جدا مى‏ سازد بلکه در برزخ و بهشت نیز همواره ممیز او از دیگران است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
حقیقت دین حقیقت دین، تعدیل اجتماع انسان در سیر حیاتى آن مى ‏باشد و به تبع تعدیل حیاتى یک فرد انسان را هم در بردارد. دین، اجتماع انسانى را در راه فطرت و آفرینش وارد ساخته و به آن موهبت حریّت و سعادت فطرى را چنانکه مقتضى عدل است مى ‏بخشد. همچنین به یک فرد، حریّت مطلقه داده تا در انتفاع بردن از جهات حیات، چنانکه فکر و اراده‏ اش او را رهبرى مى‏کند - تا جایى که ضررى به حیات اجتماع نرساند - آزاد مى ‏گذارد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
شاکله‏ دین دین آسمانى به طور کلى از دو بخش اعتقادى و عملى مرکب مى ‏باشد. بخش اعتقادى، یک رشته اعتقادات اساسى و واقع بینى ‏هاست که باید انسان پایه زندگى خود را بر روى آنها گذارد و آنها سه اصل کلى: توحید و نبوت و معاد هستند که با اختلال یکى از آنها پیروى دین صورت نبندد. بخش عملى، یک رشته وظایف اخلاقى و عملى است که مشتمل است بر وظایفى که انسان نسبت به پیشگاه خداى جهان و وظایفى که انسان در برابر جامعه بشرى دارد، و از اینجاست که وظایف فرعى که در شرایع آسمانى براى انسان تنظیم شده بر دو گونه است: اخلاق و اعمال و هر یک از آنها نیز بر دو قسم است: قسمتى اخلاق و اعمالى است که به پیشگاه خداوندى ارتباط دارد مانند خُلق و صفات ایمان و اخلاص و تسلیم و رضا و خشوع و مانند عمل نماز و روزه و قربانى و این دسته به ویژه »عبادات« نامیده مى‏ شود و خضوع و بندگى انسان را نسبت به پیشگاه خدایى مسجل مى‏ سازد و قسمتى اخلاق و اعمال شایسته‏ اى است که به جامعه ارتباط دارد مانند اخلاق و صفات بشر دوستى و خیرخواهى و عدالت و سخاوت، و مانند وظایف معاشرت و داد و ستد و غیر آنها و این قسم به ویژه »معاملات« نامیده مى ‏شود
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
ضرورت دین مرحوم علامه طباطبایى در ساحت ضرورت و لزوم دین از دو طریق استدلال کرده است: طریق اول: 1- انسان موجودى استخدام کننده است. 2- استخدام گرى بشر در طبیعت وى نهفته است. 3- استخدام گرى بشر موجب اختلاف در تمام شئون حیات مى‏ شود. 4- نظام تکوین اقتضا مى ‏کند که این اختلاف ‏ها رفع شود تا انسان به کمال لایق خود برسد. 5- رفع این اختلافات جز به وسیله‏ ى قانون امکان ‏پذیر نیست، قانونى که زندگانى اجتماعى انسان را اصلاح کند و سعادت وى را تأمین نماید. 6- طبیعت انسان از عهده این کار بر نمى‏ آید چون خودش عامل اختلاف است. 7- اختلافات به وسیله‏ ى قوانینى که با اندیشه‏ ى بشرى وضع شود از میان نمى‏ رود. 8- با توجه به مقدمات فوق به این نتیجه مى‏ رسیم که ضرورت دارد تا پروردگار از راهى غیر طبیعى به انسان راه را نشان دهد و این راه همان راه وحى است.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
طریق دوم: 1- انسان یکى از اجزاى جهان آفرینش است. 2- دستگاه آفرینش براى انسان ساختمان مخصوصى تهیه کرده است که زمینه ساز کمال وى مى‏ باشد. 3- مقتضاى تجهیزات وى، زندگى اجتماعى است. 4- حیات انسانى حیاتى است جاودان که با مرگ قطع نمى ‏شود. 5- انسان باید از راه و روشى در زندگى دنیوى پیروى کند که هم سعادت این سراى گذران را تأمین کند و هم سعادت آن سراى جاودان را. 6- راه و روشى که این هدف را دنبال مى‏ کند دین نامیده مى‏ شود
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
البته این مطالب درباره دین برای کسی معنا پیدا می کند که به بعد روحانی انسان و حیات بعد از مرگ معتقد باشد و خود را نیازمند برنامه ای برای تنظیم زندگی بر اساس بعد روحانی و جاودان خود داشته باشد وگرنه برای کسی که گمان می کند که زندگی انسان همانند سایر حیوانات و گیاهان محدود به این دنیاست و با مرگ مادی پایان می پذیرد نیاز به برنامه خاصی برای ادامه حیات جاودان احساس نمی کند و قوانین بشری و اجتماعی برای او کفایت می کند.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
نکته بسیار مهمی که درباره ضرورت دین پذیری انسان نهفته است این است که سایر موجودات بر اساس یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده به نام غریزه زندگی می کنند که هیچ گاه دیده نشده که از این برنامه معین تخطی کنند و پا از آن فراتر بگذارند.لذا دین و روش زندگی برای چنین موجودات برنامه ریزی شده معنی ندارد. اما انسان بر اساس ویژگی رو به کمال و برنامه باز برای آینده ای که دارد نیاز به برنامه ای دار تا از تمام ظرفیت انسانی خود برای رسیدن به سعادت شخصی و اجتماعی خود استفاده کند. به همین خاطر دین از منشاء واحد برای رسیدن به سعادت کل بشری به انسان عرضه شده است تا هم از زندگی خود بیشترین بهره را ببرد و هم از تخریب ها و فجایع عظیم انسانی و طبیعی جلو گیری شود. زیرا هر کجا که انسان از طبیعت انسانی خود عدول کرده، فجایع خونبار و تخریب های وسیع به وجود آورده است برخلاف سایر موجودات که حتی تخریب و کشتار آن ها محدود به غریزه آن ها و در حد تأمین غریزه آن ها است. پس این ویژگی نامحدود بودن انسان او را نیازمند یک برنامه مدون برای زندگی در این دنیا و دنیای دیگر می نماید.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
صبای سالی عزیز سلام! در خواست دوستی شما رو پذیرفتم.می تونید سوال خودتون رو از طریق پیام خصوصی بپرسید!
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
دیبی عزیز سلام! آب تشت آب قلیل حساب می شه!
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
دوستان عزیز سلام! با عرض قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان در این ماه عزیز و تبریک پیشاپیش عید فطر،میزان فطریه و کفاره امسال که از طرف مراجع عظام اعلام شده رو برای اطلاع شما می گذارم. دفاتر آیات عظام خامنه ای، مکارم شیرازی و وحید خراسانی مبلغ کفاره و زکات فطره امسال را اعلام کردند. دفتر آیت الله خامنه ای و آیت الله مکارم شیرازی میزان کفاره هر مد طعام در سال 95 را برای هر نفر 2000 تومان و زکات فطره امسال بر مبنای قوت غالب 3 کیلو گندم به مبلغ 6000 تومان و بر اساس قوت غالب برنج حداقل 15 هزار تومان اعلام کردند. دفتر آیت الله وحید خراسانی نیز میزان زکات فطره بر اساس 3 کیلو گندم را مبلغ 6000 تومان اعلام کرد.
وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُکُمُ الْکَذِبَ هَٰذَا حَلَالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لَا یُفْلِحُونَ.وبا هر دروغى که به زبانتان مى‌آید نگویید: این حلال است وآن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا کسانى که بر خداوند دروغ مى‌بندند رستگار نمى‌شوند.(نحل/116)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز