امروزه درحوزه علمیه،دروس اخلاقیِ عملی وسلوک وسیر الی الله وعرفانِ شهودی،بطور کلی ترک شده.آنچه مهم است تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودیست که مارا آشنا بحقیقت اسلام میکند وانسانیت رابما مینمایاند.دورانی ک حقیر نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بود و بس او هم وقتی به نماز می آمد عبا برسر میکشید و از عارف بودن اونیزکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدا میداند درمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و با چه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعد انقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی و معارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک را نوشتم؛ روزی ازحوزه آمدند وگفتند شما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتر و عمیقتر،تا برای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابها تا اندازه ای مفید است ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه ها را زنده میکند و روح اسلام را زنده مینماید تدریس حکمتِ عملی و تربیت طلاب ب عرفان شهودیست ک بنیاداولیه نفوس را تغییر میدهد و آنان را به طهارت واقعی و حقیقی میکشاند و اگر حوزه اینطور شود حاکمانی تربیت میشوند که مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریین امیرالمومنین علیهم السلام هستند و قادرند با طهارت و نفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشور و دنیا بگذارند و به اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود! این جواب کامل نیس زیرا همانطور که فقه و اصول و عربی مرز دارد، عرفانِ عملی و اخلاقِ شهودی هم مرز دارد و باید دنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه را ازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارند تهی و خالی نگذاشت. باذکر این مطالب علت اختفای علامه طباطبایی ها و گلپایگانیها مشهودمیشود حتی بعد از انقلاب...(علامه طهرانی رحمه الله)