من چند وقته بخاطر تعمیرات خونمون شبا میام خونه مامانم و چند روز پیش همسرم اومد دنبالم ی سر بریم خونه
سر کوچه ک رسیدیم دیدم نامزد سابقم وایسادی سر کوچه مامانم اینا
من ساکن کرجم و اون گرگان ینی اتفاقی نبوده ک دیدمش
مارو نگاه میکرد و میخندید خوبه ک همسرم نمیشناختش وگر ن حسابی خون راه مینداخت
خیلی حس بدی دارم
استرس شدیدی دارم
از طرفی امروز همسرم خیلی سرد باهام برخورد میکرد و انگار دلخور و ناراحت بود بدون این ک بحث و ناراحتی بینمون باشه