همه کتکارو من میخوردم حتی یه ماه فرستاد خونه خالم شهر دور اصلا مهم نبودم بماند که ۱۳سالمم بود و بخاطر خاله احمقم که جلوم با شوهرش .....به بلوغ جنسی رسیدم.ولی خواهرمو یه روز نشده بود با بابام رفته بودن روستا سریع رفت دنبالش با گریه که تحمل دوریشو نداذم .الانم با دوبچه شیر به شیر همش مسغره و تحقیر میکنه نمیاد سرنمیزنه کمک نمیکنه میگه همسایه گفته تو نامادری که به بچت و نوت سر نمیزنی هروقتم میرم همش دعوا میکنه یا میگه شوهرتو تنها نزار ...