بابای منم وحشتناک خوش قیافه و جذاب بود
یجوری ک همه ی دخترای فامیل و در و همسایه دنبالش بودن
وقتی مجرد بوده حتی وقتی سنی هم ازش گذشت میومد ندرسه باز معلما تو کفش بودن
همه بچه ها میگفتن بابات چ خوشگله
مامانمم قشنگه ها ولی بابام خیلی خفن تر بود
همیشه بهش میگفتم مامان چ حسی داری شوهری ب این قشنگی قسمتت شده
ولی پیگفت شوهر قشنگ واسه مردمه
راست هم میگفت ی لحظه ارامش نداشت
حتی وقتی هم ک فوت شد همه دخترای فامیلشون ک قدیم خاطرخاش بودن و الان سنی ازسون گذشته بود میوفتادن و قبرش و بیا و ببین چ گریه ای میکردن