خوش بحالت ،قدر همسرت رو بدون
من برا بچه اولم ،
مادرم کمد و تخت و لباس و عروسک و... مدال و زنجیر طلا و النگو برا دخترم
خریدن ،
هزینه سزارینم رو دادن ،گوسفند قربانی کردن و مهمان دعوت کردن
فقط روروئکش رو گفتم همسرم بخره یک بلایی سرم آورد که ...
کلا بارداریم آنقدر اذیت بودم که بچم دوسه هفته زود دنیا آمد.
برا بچه دومم همسرم برا خرید لباس و ملزوماتش آنقدر امروز و فردا کرد که یکشبه غروب که فرداش روز دوشنبه بود عمل سزارین داشتم ،بردتم مغازه وسایل خریدیم
چند روز بعد دنیا آمدن پسرم ،مادرهمسرم گفت دستمال پارچه ایهای بچه رو بده قنداقش کنم ،گفتم نخریدیم ،برگشتن با لحن خاصی گفتن مگه بچه ی اولت بود که بلد نبودی وسایل آماده کنی .
چقدر دلم میخواست بگم پسرت نه پول میداد برم خرید و نه خودش میبرد .
دلخوری ها کم نیست .