2777
2789
عنوان

تاپیک جامع ***زایمان طبیعی بعد از سزارین (نکات+ راهکارها +تجربیات)***

| مشاهده متن کامل بحث + 40122 بازدید | 485 پست

5. جمعه شب که خوابیده بودم احساس انقباض داشتم و درد زیر شکم نمیدونستم درد زایمان چطوری هست ساعت ۴ تو گروه زدم مامانای گروه گفتن برو دوش بگیر اگه بیشتر شد درد زایمانه به خانم صابریانم گفتم ایشونم گفت احتمال زیاد خودشه ساعت ۶ بود رفتم دوش گرفتم و دیدم دردام بیشتر شدن همسرم دیگه سرکار نرفتن منم بیشتر رو توپ رفتم و ورزش کردم دوباره بعداز ظهر رفتم پیش خانم صابریان تحریک کردن گفتن احتمالا فردا یا پس فردا زایمان میکنی پیاده روی کن ولی خودتو خسته نکن . اومدم خونه کاچی درست کردم و وسایل و کامل آماده کردم .


6. من چون عادت به پیاده روی داشتم متوجه خستگی نمیشدم نزدیک ۲ ساعت پیاده روی کردم رفتم خونه سحر دوباره بیدار شدم تو خونه پیاده روی و توپ و قر کمر خوابیدم صبح ساعت ۹ دوباره رفتم پیاده روی تو پارک و کنار جدول راه رفتم و اومدم خونه دوش گرفتم رو توپ رفتم دردام کم و قابل تحمل بود ساعت ۴ بعدازظهر تازه اومدم استراحت کنم ساعت و نگاه کردم خواستم تایم بگیرم فاصله دردا رو اندازه بگیرم که تو شکمم یه تکون خورد و صدای ترکیده شدن کیسه آبم اومد . من خیلی خوشحال و آروم 🥰مادرم و همسرم مضطرب و نگران و میگفتن دیگه الان بریم بیمارستان من کلی زحمت کشیدم تا قانعشون کردم الان مثل قدیم نیست باید آخرای درد بریم و از اینجور حرفا به خانم صابریان زنگ زدم ایشون گفتن برو دوش بگیر غذا تو بخور و استراحت کن وقتی درد داری نفس عمیق بکش و با ۴ شماره بده بیرون دردای واقعی تازه شروع شد ه بود . دردای قبل الکی بودن. همسرم کمرمو ماساژ میداد و من غر غر میکردم چقدر گفتم بیا مطالب پکیج و بخون که یاد بگیری باید چکار کنی 🙈 دردا زیاد شده بود و عمیق و من فقط با تنفس میتونستم ازش کم کنم نه دادی و نه جیغی من یه مادر قوی هستم به خواست خودم این راه و انتخاب کرده بودم 💪💪. به خانم صابریان زنگ زدم ساعت ۷ بود گفتن اندازه بگیر تو ۲۰دقیقه چندبار انقباض داری من تایم گرفتم ۶یا۷تا انقباض داشتم که خانم صابریان گفتن بیا مطب با هم بریم بیمارستان .

 . دخترمو برای اینکه شاهد درد کشیدنم نباشه و تو روحیه اش تاثیر نذاره ساعت ۵ برده بودم خونه خواهرم . خونه ما تا مطب راه زیادی نبود ولی برای من خیلی طولانی بود نمیدونم چرا تو راه دردا سختتر بود رسیدیم مطب وقتی خانم صابریان رنگ آب دور جنین و دیدن گفتن جنین مکنیوم کرده بله من اصلا یادم رفته بود اینو به ایشون بگم سریع ضربان قلب و انقباضا رو چک کردن همه چی خوب بود ضربان تو ۲۰ دقیقه منظم و انقباضا بیشترینش ۵۰یا۶۰ بود با دکتر مصطفایی که قبلا هماهنگ شده بود چک کردن و قرار شد بریم بیمارستان تو مسیر بیمارستان ایشون نادعلی میخوندن مادرم صلوات و سوره قدر تا بالاخره رسیدیم بلوک زایمان جایی که قرار بود من به هدفم برسم خانم صابریان گفتن به خاطر مکنیوم جنین باید بدن هیدراته بشه بنابراین تزریق سرم شروع شد . وای حالت تهوع و بالاآوردن دیوونه ام کرده بود دیگه خون کامل بود که دکتر مصطفایی گفتن سریع آمپول زد تهوع زدن برام واقعا آبی بر آتش بود. اینجا بود که انقباضام شدتش کم شد دردام رفت تو ۵یا۶ سانت بودم بدون انقباض قوی دکتر گفتن سجده برم رو تخت خیلی سخت بود .کم کم دوباره انقباضا شروع شد . خانم صابریان تو انقباضا معاینه کردن و گفتن وضعیت خوبه مادرم و همسرم خیلی استرس داشتن من همش به این فکر میکردم یعنی دردا بیشتر از این میشه ؟؟؟ به خانم صابریان گفتم دو روزه اجابت مزاج نداشتم بنده خدا با روشی تنقیه کردن و گفتن اگه میخوای برو تو وان بشین یا رو توپ اما من دوست نداشتم هیچ کاری کنم دلم میخواست زودتر تموم بشه اما توپ و انتخاب کردم و رفتم روش چند دقیقه ای گذشت و مجدد رفتم معاینه که خانم صابریان گفتن تخت زایمان و آماده کنن خانومی اومدن کف زمین و نایلون انداخت و پک بیمارستانی زایمان و آماده کردن و من رفتم رو تخت زایمان خانم صابریان گفتن با هر انقباض فشار بیار به سمت پایین مادرم خیلی کمک کردن همسرم بخاطر استرس اصلا تو اتاق زایمان نیومد .به نظرم تمرکز روی این قسمت دردا خیلی سخت بود دردای قبل فقط برای خودم بود باید کنترل میکردم اما تو دردای آخر باید هم خودمو کنترل کنم هم دردا رو و هم هدفمندش کنم. چندتا درد اومد خانم صابریان نادعلی میخوند مامانم فکر کنم هرچی قران حفظ بود میخوند و حضرت فاطمه و ام البنین و صدا میزدن . پوزیشن های مختلف و برای فشار آوردن من انجام میدادم .😖😖میله های تخت زایمان و محکم فشار میاوردم اونقدر مرور کرده بودم واسه کیا دعا کنم یکی یکی اسمها رو میگفتم مادرای گروه هر کسی که تو ذهنم بودخانم صابریان میگفتن یه کم دیگه یه کم دیگه احساس سوزش داشتم به این فکر میکردم که برش خوردم که خانم صابریان گفتن بسه تموم شد و صدای دخترم اومد و همه دردا رفت و دخترم و گذاشتن رو شکمم اونم سریع به من نگاه کرد الهی اون نگاهشو هیچ وقت یادم نمیره وای چه احساس قشنگی خدا قسمت همه منتظرا کنه .🤲🤲


7. خانم صابریان گفتن چندتا سرفه کن جفت اومد و من اونم دیدم و ایشون گفتن هیچ برشی نخوردی حتی خراش 😶😶 واقعا باور نکردنی بود 🥳🥳 خدا رو شکر


8. دوستای عزیزم میخواستم بهتون بگم خودتو باور کنید و به دکترتون اعتماد کامل داشته باشید چون چندتا از دوستان تو نی نی سایت میخواستن منو منصرف کنن که با خانم صابریان زایمان کنم .

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.


***
اما چند تا نکته که خودم انجام دادم موثر بود و یا نباید انجام میدادم و بگم
۱ تو ورزشا من پیاده روی و کیگل و بیشتر انجام دادم و هفته آخر توپ
۲ خاکشیر هر روز خوردم و رازیانه یک روز در میون
۳ گل مغربی شبی یدونه گذاشتم البته تا ۲تا هم جاداره اما برای من یدونه جواب میداد از هفته ۳۷
۴ اعتماد به خانم صابریان
۵ اعتماد به نفس و توانایی خودتون
۶ من شربت زعفرون رو نخوردم چون درد زایمان و کم میکنه ولی ضربان قلب بچه رو نامنظم میکنه و خونریزی و زیاد میکنه
۷روزای آخر خیلی خودتونو تو ورزش خسته نکنید چون من انجام دادم با اینکه خانم صابریان تذکر داده بودن ولی عادت داشتم خودم احساس خستگی نمیکردم و لی به بچه فشار اومد و پی پی کرده بود وقتی بدنیا اومد مجبور شدن معده اشو شستشو بدن و داستانای دیگه
۸ تصویر سازی ذهنی من همیشه تو ذهنم بارها روز زایمانم و تجسم میکردم به بهترین حالت
۹موقع دردا تکنیکای تنفس ۱۰۰درصد کمک میکنه .
۱۰ مادرای عزیز توکل کنید به خدا 🌺از بارداریتون لذت ببرید🌹 از زایمان غول نسازید 🌻. رهبر این پروسه خودتون هستید 🌺و یه راهنماو همدل کار بلد مثل ماما صابریان انتخاب کنید 🌻تا خیالتون راحت باشه

برای همه مادرای سرزمینم یه زایمان خوب آرزو میکنم
🥰🥰ببخشید خیلی طولانی شد 🥰🥰

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

تجربه 66


نام کاربری: وصال1414

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک: حدود6 سال

علت سزارین قبل: - 

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: دکتر اعظمی فر

ماما همراه: خانم نیاسری

بیمارستان: بیمارستان ایزدی

سن بارداری هنگام زایمان:

وزن نوزاد:

تولد نوزاد: 99/02/07


من اولش پیش دکتر شاه بوداقی رفتم ولی نمیتونستم هزینه ای که میخواستنو بپردازم برای همین فقط با ماماهمراه پیش رفتم تا ۸سانت و وقتی رسیدم بیمارستان نیم ساعت بعد زایمان کردم.اگر خواستین برای مامای همراه اقدام کنین من رفتم مرکز مامایی مادرانه خود خانم نیاسری مامام بودن خیلی الحمدلله راضی بودم

خانم نیاسری خودشون مدیر مرکز مادرانه هستن...باتوجه به ویبکی بودنم خودم خواستم خودشون ماماهمراهی منو قبول کنن...نمیدونم چندتا مامادارن... اکثرا ماماها خوبن تک و توک توشون بداخلاق هست...دکتر هم خدا خیرش بده دیقه آخر ویبک منو قبول کرد دکتر اعظمی فر بودن که من اصلا پیششون ویزیت نشدم و دکتر شیفت بودن...

بخیه هم خوردم اگرچه قابل مقایسه با سزارین نیست ولی مراعات و نگهداری بیشتری نسبت به بخیه سزارین میخواد..


ازهفته۳۱ درد پریودی داشتم خیلی جدی کاری انجام ندادم،ولی الاکلنگ،پروانه روزانه انجام میدادم تاآخر بارداری...پیاده روی داشتم ولی ۲هفته آخر پیاده روی سنگین خیلی داشتم حداقل۲ساعت...گاو گربه اسکات پنگوئنی و پامرغی راه رفتن از هفته۳۵ تقریبا روتین انجام میدادم...۳روز قبل زایمانم۴بار برج سفید میدان رسالتو پله نوردی کردم و با آسانسور پایین اومدم(۸طبقه اس)...ماساژ سینه و رابطه ۳۷هفته...دوش آب گرم و نشستن تو تشت آب گرم هر روز ...

مغربی رو از هفته۳۶ شیاف میکردم.هفته۳۶ شبی یه دونه،هفته۳۷و۳۸شبی۲تا.چندروز آخرم روزی۳تا.روزی۲تا با سوزن سوراخ میکردم به صورت زیرزبونی استفاده میکردم.جوشونده و سیاه دونه از ۳۶.

پیاده روی رو خیلی انجام میدادم،جوشونده تخم شوید و رازیانه میخوردم،خاکشیر ناشتا،سیاه دونه با خرما،قرص گل مغربی هم میخوردم وهم شیاف میکردم و چندتا کار دیگه...حتما باید اراده و اشتیاق باشه...سخته ولی خیلی شیرینه

سوالات دوستان:

- مگه هزینه ای که بهتون گفتن چقدر بود ؟ بعد مگه بیمارستان ایزدی هم ویبک قبول میکنن ؟

-گفتن هزینه۲تومن هست که دکتر به بیماراشون تخفیف دادن و۱/۵میگیرن....نه...ولی چون شنیده بودم اگر فول برسی بیمارستان مجبورن قبول کنن رفتم...البته خیلی اذیتم کردن...همین قدر بدونین با لباس سزارین منو بردن طبیعی


- مامای همراتون چه نقشی داشت توی زایمانتون چیکار براتون کرد؟ ازش راضی بودین ؟

- اول لطف خدا و ائمه ، پشتکارو اراده خودم و تلاش خانم نیاسری باعث زایمانم شد...از اول مخالف گرفتن مامای همراه بودم ولی الان طوری شده که داشتن مامای همراه رو برای زایمان خیلی واجب میبینم.پیش خانم صموتی هم رفتم ولی خودشون دیگه ویبک قبول نمیکنن فقط ماما همراه میدن

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

تجربه 67


نام کاربری: سالویا1393

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک: -

علت سزارین قبل: سزارین اختیاری

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: دکتر محسنی رجائی

بیمارستان: بیمارستان بقیة الله

سن بارداری هنگام زایمان: 39بارداری

وزن نوزاد: 3600

تولد نوزاد: 99/5/23


سلام. من 6 روز پیش زایمان طبیعی بسیار عالی داشتم،ساعت 1:37بستری شدم، 3:10 پسر گلم به دنیا اومد، زایمان اولم رو به خاطر ترس از درد سزارین شدم و بزرگ ترین اشتباه زندگیم بود، خانم ها تورو خدا از زایمان طبیعی نترسید، به جسم و روح و زندگی خودتون آسیب نزنید

زایمان طبیعی روش داره، اگر خودتون رو اماده کنید شیرین ترین خاطره زندگی میشه،

من بقيه اله بودم دکترم خانم مرضیه شریفی بود، که بیمارستان باهاشون تماس گرفتن ولی نیامدن، خانم رجایی اومدن، خیلی دکتر خوبی هستن، وزن پسرم 3600 بود دور سر 36 خانم دکتر خیلی به کارشون مسلط هستن


1. توکل بر خدا و سپردن خود به خدا

2،شیاف مغربی

3،داروی زایمان اسان تبریزیان

4،پیاده روی، اسکات، پروانه

5،گل گاو زبان، تخم شوید

6 جوشانده ی سیاهدانه و بابونه

7،تکنیک تنفس، در موقع درد

8گرفتن دوش اب گرم روی شکم در موقع درد

9.فشار چند نقطه خاص موقع درد

من همین ها رو انجام دادم، ساعت 10 شب یکم درد داشتم،ساعت 12 راه افتادم از کرج به تهران اومدم،ساعت یک و نیم بستری شدم با 6 سانت دهانه رحم، ساعت3 فول شدم، 3،10 تمام شد همه چی، کاملا فیزیولوژیک و بدون بخیه، تازه در زایمان دوم مادر شدن رو عمیقا درک کردم


زایمان طبیعی ترس ندارد


تکنیک تنفس خیلی مهمه،موقع درد اصلا نباید جیغ بزنی یا بترسی فقط رو تنفس تمرکز میکنی، بین دردها زمانه استراحت هم هست،حتی لحظه ی بدنیا اومدن بچه دردها یکسره نیست میاد و میره،

نفس عمیق با بینی میکشید جوری که انگار هوا تو شکم میفرستی، و با دهان بیرون میدی مثل اینکه لبهارو غنچه کردی و شمع فوت میکنی، هردو رو یکم طول میدی

نقاط فشاری تو همین تاپیک هست ولی من دوتارو خیلی استفاده کردم

نقاط روی کمر و زیر خط شرت با فشار نسبتا زیاد، و پایین گردن و کتف

موقع درد من هم نقاط فشاری هم تنفس رو انجام میدادم،

مخصوصا موقع ان اس تی که مجبوری رو تخت دراز بکشی تنفس خیلی مهمه


دوستان عزیزم کسانی که برای نرم کردن دهانه ی رحم کاری نکردن روغن کرچک نخورن، خیلی خطرناکه، اول دهانه ی رحم رو با شیاف مغربی تحت نظر پزشک نرم کنید،

من جای روغن کرچک، از شربت عسل گلاب خاکشیر استفاده کردم مفدار زیاد تازه خوشمزه هم هست

جوشانده ی سیاهدانه و بابونه و عسل هم عالیه


با چند نکته ی ساده میتونید زایمان خیلی راحت که فکرشم نمیکنید داشته باشین با انتخاب دکتر خوب و با اعتماد بنفس بالا میتونید بدون برش اپیزیاتومی زایمان داشته باشید،اعتماد بنفس خودتون رو ببرید بالا و سزارین خانمان سوز رو فراموش کنید، من هردو روش رو امتحان کردم، سزارین خوده خوده مرگه، تا زمانی که خدای نکرده مجبور به سزارین نشدید اینکار رو نکنيد

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

تجربه 68


نام کاربری: سامی88

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک:6 سال

علت سزارین قبل: سزارین اختیاری

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: -

ماما: خانم فخار

بیمارستان: بیمارستان پارس- شیراز

سن بارداری هنگام زایمان: هفته 41 بارداری

وزن نوزاد: -

تولد نوزاد: 99/07/07


ماجرای ویبک من:

من شش سال پیش پسرم باردار شدم. برا زایمان بیمارستان دولتی ثبت نام کرده بودم که خیلی شلوغ بود. خیلیا ازش راضی بودن ولی من خیری ندیدم. هفته ۳۸ بود که بخاطر فشار بالا رفتم اورژانس و خانما رو دیدم که از درد به خودشون میپیچیدن و گریه میکردن اما کسی رسیدگی نمیکرد. از اون شب خیلی از زایمان طبیعی ترسیدم و فرداش مستقیم رفتم مطب خصوصی و دو روز بعدش هم خود خواسته سزارین شدم. ولی انگار لطف خدا بود. چون شبی که رفتم تشکیل پرونده بدم برا عمل متوجه شدم فشارم ۱۸ بوده و مسمومیت بارداری داشتم و دکتر اجازه نداد برم خونه و همون شب بستریم کردن. و علیرغم اضافه وزن زیادی که داشتم بیمارستانی که تحت نظر بودم متوجه نشده بود .۳۵ کیلو اضاف وزن.🙄 واگر برا زایمان طبیعی صبر میکردم معلوم نبود چه بلایی سرم میومد. ازینکه میخواستم سرخود سزارین بشم حس عذاب وجدان داشتم اماهمین که فهمیدم مسمومیت بارداریه خیالم راحت شد و به حکمت خدا پی بردم.

دوست داشتم فاصله سنی بچه بعدیم سه سال باشه که خدا نخواست. پسرم یک سالگی چشماش آب آورد و تا سه سال درگیر بودم. تنبلی و انحراف و عینک و.... . همین که وضعیت چشمای پسرم ثابت شد و خدا رو شکر خوب شد باردار شدم که باز انگار خدا تقدیرش طور دیگه بود و سه ماهگی سقط کردم. و تا مدتها جلوگیری کردم و و بعد از جلوگیری هم یکسال باردار نشدم. تا اینکه دی ماه ۹۸ متوجه شدم باردارم.

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

ادامه داستان ویبک من :

نت گردیهای منم شروع شد و با چند تا پیج که زایمان طبیعی انجام میدادن آشنا شدم و دلم قنج رفت برا زایمان طبیعی . تا اینکه درمورد ویبک خوندم و مصمم شدم که ویبک کنم.

سر خاطره بدی که از سقط قبلی و سونوهای مکرر داشتم تا پنج ماه زیر نظر هیچ دکتری نرفتم. فقط طبق تجربه خودم هفته دوازده رفتم سونو ان تی تا خیالم راحت باشه.

از اول دوست دلشتم زیر نظر ماما باشم. چون حیطه کاری ماما، مادر و کودک هست و همه هم و غمشون زایمان سالم هست. دوتا مرکز مامایی زیر نظر داشتم تا اینکه با تحقیق کلینیک تولد آرام تحت نظر خانم فخار انتخاب کردم.)شیراز) خیلی خوشحالم که خدا ایشون سر راهم قرار داد. توکل و اعتقاد و تجربه زیادی دارن.

گفتن تا هفته ی ۳۶ و ۳۸ هیچ قول و تضمینی نمیتونم بهت بدم. ولی من عزمم رو جزم کردم. از اول رو کنترل وزن و رژیم غذایی سالم تاکید داشتن .

خدا رو شکر هفته ۳۶ معاینه شدم و گفتن از لحاظ لگن خوبم و مشکلی نداره. بچه هم که سفالیک بود.

مشکلی که من داشتم این بود که تاریخ زایمانم طبق سونو و پریودیم ده روز اختلاف داشت و روزای آخر همین خیلی باعث کلافگیم شد.طبق پریودی ۱مهر چهل هفته تمام بودم اما طبق سونو تا ۱۵ مهر وقت داشتم.

از طرفی فشار خانواده ها که برو سزاربن شو مگه دیوانه ای و این حرفا . از طرفی هم نگرانیم بابت اینکه هفته ۴۲ باشم و بچه مدفوع کنه.

نظر خانم فخار طبق سونو بود و میگفتن صبر کن ولی کاسه صبرم سر اومره بود و ششم مهر یه شیشه روغن کرچک سر کشیدم. 😷


من اصلا زیر نظر دکتر نرفتم و از پنج ماهگی کلا زیر نظر خانم فخار بودم. ماما هستن وبسیار با تجربه .


صبح ساعت هفت طی دو مرحله روغن کرچک خوردم. ظهر حدودای یک و دو انقباضای خفیف مثل پریودی شروع شد. تو اون هفته دوبار دهانه رحمم تحریک کرده بودن. همون روز هم معاینه شدم خانم فخار دوباره تحریک کردن و گفتن سه سانتی و دهانه رحمت نرم شده . شب انقباضا خیلی قوی شد و تا صبح نخوابیدم. اما یهو دردا فروکش کرد تا اینکه ظهر هفتم مهر دوباره شدت گرفت. رفتم کلینیک و ان اس تی دادم درجه انقباضام رو صد بود و دهانه رحمم حدود ۴ سانت بود. از همونجا رفتم بیمارستان . ساعت حدود ۶ بستری شدم و ساعت هشت خانم فخار اومدن. دوباره معاینه شدم اما پیشرفت نمیکردم که با تحریک شدم ۵ سانت. کیسه آبم زدن و انقباضام ادامه داشت تا اینکه حدود سه شب فول شدم. پزشک کشیک اومد و اولتیماتوم داد اگه تا پنج بچه نیومد باید سزاربن بشم. دردا وحشتناک بود اما انقباضام جون دار نبود. بخاطر همین بچه به سمت بالا کشیده شد. سه ساعت تمام من تو مرحله زور زدن بودم. بینش که دیدن خیلی خسته هستم نیم ساعت بهم استراحت دادن و دوباره زور زدن شروع شد.ساعت شیش پرستارای بخش اومدن معاینه و دیدن بچه رفته بالا. گفتن سریع به پزشک بگین بیاد برا سزارین.ولی دیگه خسته شده بودم. از طرفی استرس سزارین بعد از این همه درد از طرفی هم نگران بچه. از استرس و درد فریاااد میکشیدم

اما چون ضربان قلب بچه خوب بودخانم فخار اعتنایی نکرد.

رفت سر گوشی و زیارت عاشورا رو گذاشت و دست به کار شد. یه ماما رو شکمم فشار میداد و خانم فخار هم فک کنم تا آرنج داخل بود دستش😅 . یکی یکی ائمه رو صدا زد. بهم گفت متوسل شو به حضرت رقیه که خیلی حاجت میده. خیلی لحظه خاصی بود . بین بیم و امید. .اما خواست خدا و ائمه و تجربه خانم فخار بود که ۶ و بیست دقیقه بچه رو کشیدن پایین. و من بیست دقیقه بعد از اولتیماتوم دوم برا سزارین، زایمان کردم. همین که دخترم رو گذاشتن رو سینم همه دردای دوازده ساعت پیش یادم رفت. انگار نه انگار که یه ساعت پیش نعره میزدم.

در واقع بدون انقباض زایمان کردم. و این بخاطر اشتباهی بود که کردم وبدون درد رفتم روغن کرچک خوردم.

متاسفانه بیمارستانای شیراز برا ویبک همکاری نمیکنن . با اینکه همه زحمت ماما میکشه اما نظر پزشک ارجحیت داره. اگه میشد و آمپول فشار میزدن حداقل انقباضام جوندار تر بود.

خلاصه از من به شما نصیحت توصیه های پزشک و ماما رو گوش کنین و سرخود چیزی نخورین.

ایشالا همه اونایی که ارزوی زایمان طبیعی دارن موفق بشن و دامن همه اونایی که بچه میخوان و سبز کنه.

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.


بعد از سه ماه الحمدلله نکات، راهکارها و تجربیات تاپیک زایمان طبیعی پس از سزارین، به اینجا منتقل شد.    


خاطرات بعضی از عزیزان مثل بانوی آفتاب ناقص بود؛  

بعضی ها مثل اوم، 321، خانم کاظم لو، فاطمه1702، safaaa634 و.... خاطره ای نذاشته بودن  

بعضی ها هم مثلelijoni، نسیم 1982، mamanmahnaz، مهلاسادات 65، nagsser و... یا زایمان اولی بودن، یا دومی (بعد از طبیعی) که به همین دلیل با عرض معذرت فراووون من خاطره شون رو نذاشتم. فقط وی بکی ها رو گذاشتم  

اگر کسی از عزیزان اینجا جا مونده که یادم رفته بذارم خاطره ش رو، خوشحال میشم راهنمایی کنید.  


خیلی دوست داشتم در این تاپیک از کسانی که برای وی بک تلاش کردند و به هر دلیلی موفق نشدند هم اسمی آورده میشد. هم به خاطر ارج گذاشتن به زحمتی که کشیدن و همتی که کردن و حرف و حدیث هایی که به جون خریدن تا به هدفی بزرگ دست پیدا کنن... و هم به خاطر استفاده از تجربیاتشون!  


بعضی ها خطای فردی داشتن، بعضی ها خطای کادر درمان.


بعضی ها از دکتر خاصی گله مند بودن خب همه اینها هم اگر دسته بندی و جمع بندی می شد کاربرد های زیادی داشت...

منتها نشد

ینی راستش من اول که به این تاپیک رسیدم، نکاتی رو برای خودم ذخیره کردم، از راهکارها گرفته تا تجربه های موفق، نکاتی در مورد دکترها، بیمارستان ها و... در واقع یه جور جزوه نویسی شخصی برای خودم بود! یه دسته بندی شخصی که میخواستم اگر قسمت شد در اینده ازش استفاده کنم (اونموقع هنوز باردار نبودم) 

و راستش گمان می کردم همچین تاپیکی حتما ایجاد شده! چون خیلی حرفش بود. اما وقتی به اخرش رسیدم و فهمیدم اون تاپیک هیچ وقت ایجاد نشده، از بقیه اعضا یه نظرسنجی کردم و نهایتا از جزوه شخصی خودم برای ایجاد تاپیک استفاده کردم، البته خب فکر هم نمی کردم انقدر سخت باشه و طول بکشه!!!   اما خب با نیت و توسل به امام رضا علیه سلام شروعش کردم و امیدوارم مقبول درگاهشون باشه... بعد هم بنا به ایجاد تاپیک شد، دیگه خوندن همه اون صفحات و پیدا کردن اون خاطرات ارزشمند، کار خیلی مشکلی برام بود، امیدوارم عزیزان ببخشن...


امروز الحمدلله تموم شد  


و بعد از این تجربیات وی بکی ها، ان شاءالله آنلاین اضافه میشه  

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

راستی یه نکته یادم رفت

همون طور یکه گفتم، من صفحاتو برای استفاده شخصی خودم خیره می کردم و معمولا صفحات وی بکی ها رو فقط ذخیره می کردم، بنابراین یک دلیل اینکه خاطرات زایمان اولی ها، دومی(بعد از یه طبیعی) رو نذاشتم تو تاپیک، این بود که صفحات بعضی هارو ثبت نکرده بودم و ناقص بود.

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

تجربه 69


نام کاربری: 321

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک: 18 ماه

علت سزارین قبل: بریج بودن جنین

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: (دکتر شیفت) دکتر فرزین نیا

بیمارستان: اراک- بیمارستان؟

سن بارداری هنگام زایمان: 29 هفته بارداری

وزن نوزاد: -

تولد نوزاد: 98


اولین زایمان : سزارین ۲۷هفته

دومین زایمان :۲۹ هفته

فاصله بین زایمان ها : ۱۸ ماه

خلاصه ای از زایمان اول : به لطف دوستان خیلی از زایمان طبیعی میترسیدم میگفتن از مرگ برگشتیم دغدغه هایی که داشتم : آخه چطوری میخواد بچه خروج داشته باشه حتما خیلی درد داره و وحشتناکه

وای ۱۲ کیلو اضافه وزن دارم حالا چکار کنم ..

یهویی شبانه دردم گرفت زمانی ک درد داشتم نفس میگرفت و فاصله ها خیلی کم بود ، وحشتناک میترسیدم بیمارستان ک رسیدم خانمی بود که خیلی جیغ میزد اینجا من اشهدم را خواندم وقتی ماما اومد معاینه گفتم من چقدر دیگه زاایمان میکنم لطف کرد و گفت هر موقع مثل اون خانم جیغ زدی زایمان میکنی .. اینجا فک کنم دیگ مُردم ، مثل کسی که که تشنج کنه بی اختیار میلرزدیم که با غیظ میگفت چته خانم چرا میلرزی میگفتم دست خودم نیست غیر ارادیه.. از دکتر هم که نگم .. خودشون کیسه آب را ترکونده بودن وقتی دکتر اومد معاینه یادمه گفت ۱۰ سانت بازه و سریع خودش سنو کرد و گفت پای بچه اومده تو واژن سریع اتاق عمل را آماده کنید در نتیجه سزارین شدم اخیرا هم مادرم گفت دکتره بهش گفته بود از بس دخترت میترسید سز کردم ، ولی من در ظاهر هیچی نمیگفتم داد هم نمیزدم اصلا صدام در نمی اومد) ..

ان شاءالله رستا جان عاقبت به خیر و حاجت روا بشه که این تاپیک را تشکیل داد واقعا دلگرمی ای هست برای خانم هایی که اطلاعی در زمینه زایمان طبیعی پس از سزارین ندارن.



شب قبل از زایمان کمی کمر درد داشتم مادرم گفت خوبه بریم بیمارستان ؟ گفتم نه مامان جان خودش خوب میشه (همسرجان شهر دیگه ای بودن) مامانم میگفت عزیزم خیلی ها هفت ماهه زایمان میکنن و مشکلی هم ندارن

گفتم مامان من لطفا فال بد نزن😑

بنده خدا گفت ان شاءالله که نه ماهه زایمان میکنی فقط میخواستم نگران نباشی

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

• حدودا ساعت ۶ و نیم بیدار شدم که دیدم نه، بازم درد دارم انگاری هم منظمه اما دردش کمه ، مجدد مادرم خواهش کرد که بریم بیمارستان که من ناراحت شدم ، بابام گفت خانم چکار این دختر داری چرا انقدر بهش استرس وارد میکنی وقتی چیزی نیست ، منم گفتم بله چیزی نیست الان بخوابم خوب میشم ، در حین خواب از کمر درد بیدار میشدم دوباره میخوابیدم تا ساعت ۸ و نیم صبح تقریبا ، اینجا دیگ دیدم نمیشه دست روی دست گذاشت مامانم را صدا کردم که بریم بیمارستان وقتی رسیدیم وضعیتم را چک کردن که گفتن انقباض داری دارو دادن که با داروها انقباضاتم قطع بشه وقتی سرم تموم شد دردم هم بیشتر شده بود که گفتن باید بستری بشی مثل اینکه داری زایمان میکنی بین درد های آرومی که داشتم خیلی خوابم میگرفت.


• وقتی بستری شدم با نی نی حرف میزدم : عزیزم مامانی چقدر عجله داری ما آمادگی نداشتیم ان شاءالله بریم برای شما لباس بخریم .. اینجا استرس داشتم یه جوراییی ناراحت بودم بغض داشتم که چرا انقدر زود زایمان میکنم .. یکی از خدمه ها اومد تا من را ببره سنو طبق پائین وقتی رسیدیم دیدم یه سری ها دارن گریه میکنن و خانمی که گویا باردارهست به شدت گریه میکنه (بعدا متوجه شدم حدودا ۴۲ هفته بوده) متاسفانه بچه اش تو شکمش مرده بود (میگفت دیروز سنو انجام داده به اش سالم بوده)


• وقتی این صحنه را دیدم گفت خدا جونم فقط ازت میخوام تن بچه ام سالم باشه اصلا برام مهم نیست زود زایمان میکنم..


• به لطف خدا آرامش داشتم و منتظر به دنیا اومدن نی نی ، پرستار اومد بهم آنژوکت وصل کنه خیلی خوش اخلاق بود برای درد آنژوکت عذرخواهی میکرد . وقتی دکتر شیفت اومد نظرش این بود که صبر میکنیم تا دکترت برسه ( دکترم خارج از شهر بود) زمانی که معاینه کرد گفت ۸ سانت دهانه رحمت باز شده با نخ سرکلاژ ، سریعا باید نخ رو باز کنیم ، رفتیم اتاق زایمان ،اینجا اذیت شدم چون نخ را پیدا نمیکردن تا بلاخره دکتر تونست نخ را قیچی کنه . مجدد بردنم اتاق درد ، دکتر بهم پیشنهاد داد تا طبیعی زایمان کنم ( تا قبل از این من خیلی تحقیق میکردم که دکتری قبولم کنه برای زایمان طبیعی ، که با لطف خدا خود دکتر پیشنهاد داد) بنده هم سریعا موافقت کردم ساعت حدودا ۶ ؛۶ونیم بود که دردا بیشتر شده بود اما قابل تحمل بود، ماما و پرستارا که با هم صحبت میکردن میگفتن این که شیفت ما زایمان نمیکنه‌.


• ساعت حدودا ۷ بود دردام خیلی شدید شده بود (البته اینا بگم بهم خیلی دارو تزریق کردن شاید ۱۰ تا بیشتر آمپول به سرمم میزدن که زایمانم دیرتر اتفاق بیفته من از شدت گر گرفتگی حس خفگی داشتم که میگفتن عوارض داروهاست)


• با خودم میگفتم ان شاءالله الان زایمان میکنم آره الان زایمان میکنم خودم یکم زور زدم ، که بعدش ب طور غیر ارادی بهم حس زور میامد ، اینجا ماما خودش اومد پیشم با معاینه سریعا خدمه و دکتر را صدا زد ؛من و با تخت بردن اتاق زایمان در حین اینکه منو میبردن کیسه آبم پاره شد و لباس خدمه متبرک شد .. دکتر سریع اومد و داشت دستکش میپوشید که تخت را بردن کنار تخت زایمان من فقط میخواستم از روی ِ این تخت برم اون یکی تخت ، ولی نمیتونستم جا به جا بشم ،خدمه میگفت خانم زود باش داری زایمان میکنی، من اصلا نمیتونستم تکون بخورم که با کمک خدمه رفتم روی تخت زایمان و بعد از چند ثانیه عزیز دلم به دنیا امد دکتر گفت وای چقدر فِنقلی هستی تو ، من فقط پشت سرش را دیدم و صدای گریه نازکِ ظریف شنیدم ،سریعا بردنش بخش نوزادن که بره دستگاه (اون لحظه خیلی دلم میخواست بغلش کنم) دکتر گفت باید چک کنیم که رحم چطوریه به خاطر سرکلاژ اینجا هم اذیت شدم معاینه دردناک و طولانی بود ، یه کوچولو هم بخیه خوردم

• ماما اومد پیشم گفت وقتی رفتی بخش حتما آب بخور خیلی لبات خشک شده ، سوال کرد چرا قبلی را سزارین شدی گفتم به خاطر بیریچ بودن که خیلی ناراحت شد.


• یه موردی خیلی برام جالب بود من فکر میکردم هرچی وزنت کمتر باشه زایمان راحتتری داری من سری قبل با حدودا ۱۲ کیلو اضافه وزن نشد ک طبیعی زایمان کنم اما این سری با حدودا۲۵ کیلو اضافه وزن به لطف خدا ،الحمدالله زایمان راحتتری داشتم )


• دوستان گلم اینم از خاطره زایمان من


• توکلتون به خدا باشه خیلی زیاد


• توسل داشته باشید به ائمه علیه السلام خیلی زیاد


• و همیشه مثبت اندیش باشید


• خیلی خیلی التماس دعا دارم ان شاءالله زایمان طبیعی عالی با هفته کامل بارداری نصیب همگی بشه .

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

          

عزیزان این نکاتی که میذارم، خلاصه ای از تجربیاتی هست که دوستان در تاپیک گذاشته بودن، رستا جان زحمت کشیدن و جمعبندی کردن:


ما تو این تاپیک اثر مثبتی از خوردن تدریجی روغن کرچک که بعضی از پزشکا و ماماها توصیه می کنن، ندیدیم.

دوستانی که‌تدریجی روغن کرچک رو میخوردن، انقباضاتشون شروع‌میشد، در حالیکه دهانه رحم اصلا آمادگی لازمو نداشت. واسه همین چن روز درد میکشیدن... یا سزارین میشدن یا بعد چن روز درد ، با سختی زیاد، طبیعی زایمان‌میکردن.

یا تحریک زودهنگام دهانه رحمم تقریبا همین اثرو ‌داشت

دوستانی که اواخر بارداری دمنوش گل گاوزبون میخوردن، معمولا بچه هاشون دچار دفع میشدن.


اثر مثبت مصرف خاکشیر در ناشتا همراه روغن بادام شیرین.‌‌.‌. مصرف رطب و‌ خرما ماه آخر... دمنوش رازیانه و‌تخم شوید... دمنوش پونه+آویشن... اثبات شده ست. بدون عارضه

اثر مثبت داروی زایمان آسانو روی خیلی از بچه ها دیدیم... مخصوصا بچه هایی که همزمان با شیاف ازش استفاده میکردن.

ما اولین بار اسم قرص گل مغربی رو از خواهری شنیدیم. که ماماشون خانوم روشنی، بهشون توصیه کرده بودن با سوزن سوراخش کنن و از روغن قرص برای ماساژ پرینه استفاده کنن که کمتر بخیه بخورن.

برام خیلی جالب بود. مگه این روغن چه اثری داره؟

تحقیق کردم ببینم چیه ... رسیدم به یه ایرانی مقیم کانادا... گفته بود پزشکای اینجا از هفته‌۳۷ شیاف عمیقش رو بذای تسریع باز شدن دهانه رحم و تسهیل زایمان تجویز میکنن.

اولین بار رو خودم امتحان کردم. چون انوکسا تزریق میکردم جرات نکردم بیشتر از یه هفته بخورم... به علت اثر رقیق کنندکی خون... یه هفته خوراکی خوردم... روزی ۴ عدد هر بار ۲ عدد

و حدود ۴ هفته شیاف... با تعداد و‌دفعات زیاد...

نتیجه ش فوق العاده بود. روز زایمانم مستمر میذاشتم...، خیلی از‌ ماماهای بلوک ‌و خود دکترم‌ پیگیر بودن که از چی استفاده کردم که اینقدر دهانه رحم زود باز شد!!!

شیاف مغربی معمولا دهانه رحم رو ‌زودتر از موعد باز نمیکنه... اما وقتی پروسه زایمان شروع میشه، سرعت پیشرفت دهانه رحم رو به شدت بالا میبره.

طوری‌که با کمترین‌میزان انقباض، دهانه رحم بهترین پیشرفت رو داره.

برای کم کردن درد انقباضات، دمنوش هایی که‌گفتم عالیه ... و‌نخوردن سردیجات و ترشیجات.

سردیجات و ترشیجات، قابض هستن و درد زایمان رو زیاد و پروسه ش رو طولانی تر میکنن.

نرمش هام، سجده های طولانی ، الاکلنگ، پروانه، چهار دست و‌پا راه رفتن، پنگوئنی، قر کمر، پیاده روی با پای باز و جای شیب دار... ضربدار راه رفتن و...

که هر روز در هر حالتی میشه انجامشون داد.


توضیح مفصل از شیاف مغربی گذاشتم که بچه های تازه وارد با خیالت راحت استفاده کنن.

و ‌مطمئن باشن هیچ عارضه ای نداره...

و برای زایمان‌ سرشار از اثر مثبت و خوبه...

چون دیدم دوستان ترس خیلی زیادی برای استفاده از اپلیکاتور و شیاف دارن‌. فک میکنن به کیسه آب یا بچه آسیبی میرسه که این اتفاق اصلا نمی افته...

دهانه رحم بسته س... و‌چن سانت ضخامتشه... حتی روز زایمان هم به این راحتی باز نمیشه... اگرم باز شه طول سرویکس اینقدر زیاده که اپلیکاتور به نزدیک‌کیسه آبم‌نمیرسه!!!!

از اول هفته ۳۶ هم تعداد و‌ دفعاتش باید چند برابر شه. و بعدش‌ چن‌ ساعت استراحت باشه که جذب شه‌.

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

تجربه 70


نام کاربری: بانو_زمرم

فاصله سزارین قبلی تا انجام وی بک: 3 سال

علت سزارین قبل: سزارین انتخابی

دکتری که زایمان طبیعی رو انجام دادند: خانم صابریان

بیمارستان: شهرام

سن بارداری هنگام زایمان: هفته 41 بارداری

وزن نوزاد: 3250

تولد نوزاد: 99/09/13


سلام دوستان

١٣اذر ٤٠ هفته و دو روز بودم كه موفق به انجام زايمان ويبك شدم علت سزارين قبليم انتخابي بود كه البته داستانش مفصله... سه سال از سزارينم ميگذره و با خانم صابريان بيمارستان اميد ويبك شدم و وزن دخترمم ٣٢٥٠

از هفته ٣١ زيرنظر خانم صابريان بودم و از هفته ٣٧ شروع به انجام ورزشها و پياده روي كردم ولي خيلي منظم و جدي تر... قبل از اون هم خوشبختانه ني ني سفاليك بود و مشكل خاصي نبود... ماساژ پرينه و مصرف شياف گل مغربي هم از همون هفته ٣٧ بود كه خيلي دير بود بنظرم و بهتره ماساژ پرينه از هفته ٣٢ باشه گل مغربي هم حداقل يه هفته زودتر!

دمنوش ها رو مرتب نميخوردم چون اكثرا طبع گرمي داشتن منم گرمي زياد اذيتم ميكرد چون طبع خودم به شدت گرمه... اولين معاينه هفته٣٧ بود كه خانم صابريان گفتن دهانه رحم خلفي هست و يه فينگر هم بازه.... دهانه رحم خلفي دردسرهاي خودشو داشت ولي با ورزش سعي كردم دهانه بچرخه خودِ خانم صابريان هم هفته آخر با يه تحريك يه مقدار چرخوندنش

هرهفته ويزيت ميشدم و ني ني بيشتر داخل لگن ميومد ولي دهانه رحم خيلييي با روند كندي باز ميشد... تا اينكه هفته ٤٠ هم تموم شد و دو روز بعدش صب ديدم كيسه آبم نشتي داره رفتم مطب معاينه شدم و گفتن سه سانتي ولي امشب زايمان ميكني قبلش همه كارا رو انجام داده بودم حتي وسايل بيمارستان هم تو ماشين بود ولي مگه دردا شروع ميشد! دوبار تحريك كردن ولي انگار نه انگار ساعت ٨ شب بود تو مطب بوديمشروع كردم به انجام ورزشا نزديكا ساعت يازده دردا مرتب تر با شدت بيشتر بود ولي خيلييي كم جون در حد يه درد معمولي پريودي

١٢.٣٠ همراه خانم صابريان رفتيم بيمارستان معاينه كردن گفتن ٤ سانت ولي بازم دردا شدت نداشت و دوباره نامنظم شد!!! شروع كردم به سجده رفتن يه يكساعتي سجده رفتم كه خوشبختانه بعدش دردا منظم شد و بعد معاينه گفتن ٧ سانتم. يكساعت هم داخل وان اب گرم رفتم كه خيلي خوب بود با تكتيكيا تنفس خيلي راحت دردا كنترل ميشد بعد كه اومديم تو اتاق معاينه كردن و گفتن فولي! خيلي تعجب كردم چون توقع داشتم درداي خيلي شديدتري بياد ولي نيومد!

انقباضاي جدي هر دقيقه ميومد و خانم صابريان ميگفتن زور بزن ولي متاسفانه يكم انرژيم كم شده بود و نميتونستم بخاطر همين يكم اين مرحله طول كشيد تا اينكه بعد نيم ساعت گفتن سر بچه رو ميبينن و بايد برم رو تخت زايمان ديگه انگار جوني برام نمونده بود خيلي خسته بودم همه تشويقش ميكردن كه موهاي ني ني پيداس و فقط يكم مونده منم تمام تلاشمو كردم و بالاخره ني ني اومد!

واي بعدش ديگه تمام دردام رفت و از خوشحالي اشك تو چشمم جمع شد باورم نميشد كه موفق شدم!!! يه برش خيلي كوچيك هم خوردم بخاطر اينكه آخراش انرژيم خيلي كم بود و با تمام توان نميشد زور زد. جز بهترين روزاي زندگيم و بهترين تجربه زندگيم زايمان ويبكم هست و از خدا ممنونم كه كمكم كرد و ممنونم از خانم صابريان كه مثل يه مادر تو تمام لحظات كنارم بودن.

دوستان اول و آخر توكل كنيد به خدا و همه چي رو بسپارين به خدا

ورزشا رو جدي بگيريد پياده روي اسكات سجده پروانه الاكلنگ اينا خيلي به پايين اومدن ني ني و قرار گرفتنش تو لگن كمك ميكنه

شياف گل مغربي من از هفته ٣٧ روزي دوتا ميذاشتم

دمنوشا رو زياد مصرف نكردم بيشتر خاكشير عسل گلاب خوردم

ماساژ پرينه هم فراموش نشه من دير شروع كردم بهتره از هفته ٣٢شروع كنيد.

اميدوارم همه مامانا زايمان راحتي داشته باشن و ني ني هاشونو سالم بغل بگيرن.

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

سلام عزیزان 

تا بحال از شهر های زیر، تجربه ثبت شده وی‌بک داریم توی تاپیک.


تهران (همه تجربه ها جز شماره های زیر)

مشهد‍  (تجربه ۸ ؛ ۱۱ ؛ ۱۶ ؛ ۲۹ ؛ ۵۵ ؛ ۵۸)

شیراز (تجربه ۱۰ ؛ ۵۰ ؛ ۶۸)

اصفهان (تجربه ۱۴ ؛ ۲۰ ؛ ۴۹ ؛ ۵۶ ؛ ۶۰ ؛ ۶۳)

اهواز (تجربه ۲۵)

مسجد سلیمان (تجربه ۲۶)

شوشتر (تجربه ۵۲)

قم (تجربه ۶۶)

اراک (تجربه ۶۹)


فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

معرفی پزشک، برای زایمان طبیعی بعد از سزارین 


لیست اولیه، برگرفه از کانال @dotakafinist1 هستش، اما طبق تجربیات تاپیک چند تا اسم بهش اضافه کردم و البته دکترها یا ماماهایی که دوستان تو این تاپیک باهاشون تجربه داشتن رو با رنگ سبز مشخص کردم.

 

تهران#  


🔹دکتر مرضیه شریفی، بیمارستان بقیه الله  

🔹دکتر موید محسنی، بیمارستان خاتم الانبیا 

🔹دکتر شیرین ظفر قندی، بیمارستان مهدیه

🔹دکتر روغنی زاد، بیمارستان خاتم الانبیا 

🔹دکتر ترکستانی، بیمارستان خاتم الانبیا و قمر بنی هاشم 

🔹خانم معصومه صابریان، بیمارستان امید و شهرام

🔹دکتر انبیایی، ساختمان پزشکان حیات

🔹دکتر الهه رجایی، بیمارستان محب کوثر

🔹 دکتر رضایی، ساسان، بیمارستان میرزا کوچک خان

🔹دکتر لیلا محمدی، بیمارستان محب کوثر و نیکان 

🔹دکتر مژگان حجتی، بیمارستان مصطفی خمینی 

🔹دکتر نفیسه ظفرقندی، بیمارستان مصطفی خمینی و خاتم

🔹دکتر اویسی، بیمارستان عرفان 

🔹دکتر بنفشه محسنی رجایی، بیمارستان امید و بقیه الله 

🔹دکتر موسیوند، بیمارستان نجمیه

🔹دکتر احیا گرشاسبی، بیمارستان مصطفی خمینی

🔹دکتر فاطمه اطهر، بیمارستان مصطفی خمینی و الغدیر

🔹 دکتر زهرا امیدوار، بیمارستان نیکان و شهید باهنر 

🔹دکتر طاهره لباف، بیمارستان بهمن 

🔹دکتر افراسیاب، بیمارستان نیکان و محب کوثر 

🔹دکتر کاشانی زاده، بیمارستان خاتم الانبیا وعرفان 

🔹دکتر مژگان شهاب الدینی

🔹دکتر اویسی، بیمارستان صارم

🔹دکتر مصطفیایی، بیمارستان بعثت و نجمیه

🔹خانم اعظم خیابانی(ماما)

🔹خانم دکتر لیلا مستوفی 

🔹خانم پروین شجاعی(ماما) 

🔹دکتر زهرا عدالتی مرفه، بیمارستان شرکت نفت تهران

🔹دکتر پرستنده چهر، بیمارستان نجمیه


#اصفهان 


🔹دکتر علی تبار، بیمارستان عسکریه 

🔹دکتر حسنی غروی، بیمارستان میلاد 

🔹دکتر عالیدوست، بیمارستان عسکریه 

🔹 دکتر فرشته کاظمینی، بیمارستان سعدی 

🔹دکتر نصر اصفهانی، بیمارستان شریعتی 

🔹دکتر طباخ خوشه مهر، بیمارستان صدوقی 

🔹دکتر ماه منیر جعفری، بیمارستان صدوقی 

🔹دکتر اخوان، بیمارستان امیرالمومنین  

🔹دکتر علامه، بیمارستان صدوقی

🔹دکتر جهرمی زاده، 

🔹دکتر منصوری، 

🔹مرکز مامایی آرامش در خیابان توحید

🔹دکتر یگانه، بیمارستان زهرای مرضیه


#مشهد 


🔹دکتر تارا، بیمارستان ام البنین 

🔹دکتر اکرم جنابی، بیمارستان امام حسین، آریا و ۲۲ بهمن 

🔹دکتر آیتی، بیمارستان بنت الهدی

🔹دکتر سیده قدسیه علوی، بیمارستان بنت الهدی

🔹دکتر صالحی، بیمارستان مهر، امام حسین، جوادالائمه

🔹دکتر علوی، بیمارستان قائم و بنت الهدی 

🔹دکتر کبریایی، بیمارستان مهر

🔹دکتر اعلمی، بیمارستان بنت الهدی 

🔹دکتر موقر مقدم، بیمارستان امام حسین و رضوی

🔹دکتر بیجاری، بیمارستان امام حسین و بنت الهدی 

🔹دکتر فریده انصاری، بیمارستان پاستور 

🔹خانم اشرف حوتی(ماما)، بیمارستان مهرگان


#بابل

 

🔹شهلا یزدانی، بیمارستان آیت الله روحانی 

🔹خانم دکتر اسماعیل زاده، بیمارستان مهرگان 


#اراک 


🔹دکتر احسانی، بیمارستان قدس 

🔹دکتر خلیلی، بیمارستان قدس 

🔹دکتر بیهقی، بیمارستان طالقانی 


#کرج 


🔹خانم جهانی فر (ماما) ، بیمارستان کلینیک وصال

🔹خانم دکتر اکرم هاشمی آشتیانی، بیمارستان تخت جمشید 



فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.

#ساری 


🔹دکتر طبرستانی، بیمارستان امیر مازندرانی 


#سمنان 


🔹دکتر فاطمه کرم الدینی، بیمارستان سینا و شفا 

🔹دکتر فائز، بیمارستان امیرالمومنین و سینا 

🔹دکتر آقاعمو، بیمارستان امیر المومنين 


#یزد


🔹خانم چوبداری(ماما)، بیمارستان مرتاض 

🔹سمیرا سلطان پور، بیمارستان مجیبیان 


#شیراز 

🔹دکتر فاطمه حاجی باقری، بیمارستان پارس

🔹مریم فخار(ماما)، بیمارستان فرهمند و پارس


#قم 


🔹دکتر رحمتی، بیمارستان ایزدی 

🔹دکتر شاه بوداقی، بیمارستان گلپایگانی و ولیعصر 

🔹دکتر بهاءالدینی، بیمارستان ولیعصر 

🔹خانم نیره السادات صموتی(ماما) 

🔹دکتر صمدی، بیمارستان گلپایگانی 

🔹خانم دکتر لطیفی، بیمارستان فرقانی 

🔹دکتر عظیمی نژاد، بیمارستان امیرالمومنین

🔹خانم الهام مهدیزاده (ماما)، بیمارستان فرقانی 

🔹مرکز مامایی مادرانه (خانم نیاسری)


#بابلسر 


🔹خانم دکتر معصومه آزادبر، 


#زنجان

 

🔹خانم صفا(ماما)، بیمارستان امام حسین 


#کرمان 


🔹دکتر مشایی، بیمارستان پیامبر اعظم 

🔹دکتر مهسا شفیعی، 


#رشت


🔹آرزو سلیمی، بیمارستان رسول اکرم 


 #قزوین 


🔹دکتر میرزایی، بیمارستان زکریای رازی


#اهواز 


🔹خانم دکتر نجفیان، بیمارستان اروند

🔹دکتر رباب فرحناد، بیمارستان آریا

🔹کیمیا چنانی نژاد 

🔹دکتر وحیده ذاکر حسینی 

🔹خانم نداف(ماما)


مسجد سلیمان

🔹خانم دکتر احمدی


#تبریز


🔹دکتر رقیه نوعی علمداری، بیمارستان امیرالمومنین، شهریار و زکریا


👈 لطفا با معرفی پزشکان فعال در این حوزه، از نقاط مختلف کشور، در تکمیل این لیست سهیم باشید. 


کانال«دوتا کافی نیست»

@dotakafinist1

فقط 16 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
نکات و راهکارهای زایمان طبیعی + خاطرات جالب کسانی که زایمان طبیعی رو «حتی بعد از سزارین» تجربه کردند، تو این تاپیک بخونید. «ختم هزار سوره قدر به نیت تسهیل زایمان+ثبت گزارش روزانه» رو تو این تاپیک دنبال کنید.
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز