خدایا شکرت
زهرای من سالم به دنیا اومد و بغلم رو دوباره پر کرد
یه سرفه زدم و جفت بیرون اومد!
بند ناف رو دادن به همسرم تا ببره
گرفتم دستم نگاش کردم گفتم بزار ببینم واقعا تک شریانیه😄 که دوباره جمع خندید
والا فقط چند هفته منو نگران این قضیه کردن
همسرم بند ناف رو برید
بچه رو بردن لباس بپوشونن به همسرم گفتم سریع بره خودش کام بچه رو باتربت برداره....
من دراز گشیدم روی تخت و چندتا پتو کشیدن روم...
بعد از اون همه تلاطم و درد حالا بدنم آروم شده بود....
دلتون نخواد ولی،
انگار تو بغل خدا بودم
بچه رو آوردن برای شیر دادن بهش
صدای اذان صبح میومد
چه حس خوبی بود
دخترم درحال شیر خوردن و صدای قشنگ اذانی که فکرشم نمی کردم که نتونم نمازشو بخونم!!!!
خدایا شکرت....
خدایا توخیلی به من لطف کردی....
یا امام کاظم ازت ممنونم....❤❤
از تمام بچه های تاپیک که باهام تو این مدت همدلی کردن ، خصوصا رستای گل که واقعا خواهرانه و دلسوزانه راهنمایی م می کرد تشکر می کنم❤❤❤ شما واقعا یک گروه از بچه های ناب و امام زمانی هستید که لذت میبردم در جمعتون بودم
الهی که خوشبختی و عاقبت بخیری بچه هاتون رو ببینید
رستا جان از ته قلبم برای خودت و خانواده ت آرزوی سلامت دین و جسم و روح می کنم و امیدوارم حال خوبی که مسببش شدی هزاران بار به خودت در این دنیا و آن دنیا برگرده.... ❤
واین که یه کاری کنید دیگران در حقتون دعا کنن
من چندروز قبل زایمانم رفتم خونه خواهرم،
خیلی گرفته و ناراحت بود
به زمین و زمان غر میزد از وضعیت خونه ش ناراضی بود میگفت جانداره و وسایلاش همش ریخت و پاش میشه...مهمون میخواست براش بیاد
بلند شدم طوری خونه ش رو باهم مرتب کردیم مثل دسته ی گل شد یه آرامشی گرفت دعام کرد گفت الهی که نرسیده به بیمارستان بزایی.. گفتم توروخدا درست دعام کن لااقل😅..
همینم شد واقعا
تا رفتم سر تخت فول بودم شکر خدا
دعاهای از ته دل میگیره بچه ها
الحمدلله این بار بخیه هم نخوردم
و خدا اون زایمان قبلی که دوبار بخیه خوردم و اذیت شدم رو جبران کرد.... ❤