به خاطر بیخیالیاش
اینکه سخت ترین چیز ها رو آسون میگرفت
من خیلی حساسم و برون گرا اما اون به شدت درونگرا و سرد و بیخیاله کلا ذاتش اینطوریه
نتونستم ادامه بدم شاید باورتون نشه تو این چهار سال حددداقل هفته ای یک بار گفتم بیا تموم کنیم ولی نزاشته....
من هر روز کارم گریه کردن بود و هست بیخیاله یهو میبینی چند روز نیست،خبر نمیده و ...
هر بار گریه میکنه میگه خیلی دوستم داره...
من اما دوست دارم هر لحظه صحبت کنم از همه چیز بگم ولی اون کلا آدم کم حرفیه
این اواخر هم که اومده بودن خواستگاری به هیچ عنوان قصد نداشت تموم کنیم
ولی من امروز دیگه بریدم،همه چیز رو گذاشتم و رفتم....