سلام
من میخوام یه مثال ساده براتون بزنم تا بدونید که چگونه میشه سدها و مانع ها رو از زندگی برداشت...... من خودم اوایل زندگیم خیلی از شوهرم می ترسیدم..... اونقدر میترسیدم که حتی برای رفتن به خونه ی مامانم باید کلی با خودم کلنجار میرفتم.... کلی غصه میخوردم.... کلی نقشه می کشیدم تا اینکه شوهرم اجازه بده برم خونه مامانم..... این ترس تا مدتها با من بود.... فکر میکردم که اگه برخلاف میل همسری رفتار کنم با طلاق و جدایی و مشکلات بعد اون مواجه میشم.... یه روز طلسم این وضعیت رو شکستم.... و با شجاعت جلوی همسری ایستادم و فهمیدم نه اونقدرها هم که فکر میکردم مشکل و مانعی سر راه نیست.... این فقط حس ترسی بود که اون موقع در من بوجود آمد و تا مدتها ادامه داشت
از آدمها بت نسازید!! این خیا.نت است... هم به خودتان, هم به خودشان! خدایی می شوند که خدایی کردن نمی دانند و شما در آخر می شوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته!