2777
2789
عنوان

از کجا باید شروع کنم؟ آیا می‌توانم به دلیل ضرب و شتم طلاق بگیرم؟

| مشاهده متن کامل بحث + 75369 بازدید | 462 پست
آئیریکا دوست عزیز
امیدوارم حالت خوب باشه ، گفتی که مورد خشونت واقع شدی ..
فقط می خواستم بگم با شما همدردی میکنم ، خبر دیگری از خودت ندادی ، فکر نکن که یک جمله نوشتی و ما جویای حالت نشدیم
من در فکرت هستم و ناراحت هم هستم.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ملینا جون و مونی جون ایمیل های نی نی سایتتون فعال هست؟

راستش حرفهاتون به دلم نشسته و فکر میکنم طرف های خوبی واسه مشورت هستید و من در شرایط کنونی واقعا نیاز دارم به این مشورت.
هرگز زانو نخواهم زد، حتی اگر اسمان کوتاهتر از قامتم شود....
سلام به همگی
فکر نمی کردم مجبور بشم تو این تاپیک این پست رو بگذارم..... ولی الان یه هفته است که مدام دارم به جدایی فکر میکنم.... اونقدر غصه دارم که حد و حساب نداره.... تا حدی که دارم از قرصهای ضدافسردگی استفاده می کنم..... نمیدونم درست تصمیم گرفتم یا نه..... نیت و خواسته قلبی من جدایی نیست.... علی رغم همه ی آزار و اذیتهای همسرم, باز هم دوستش دارم..... و از همه مهمتر داشتن یه بچه مانع از هر چیزی میشه..... ولی دیگه طاقتم تموم شده.... دیگه دارم لبریز میشم.....دیگه به آخر و تهش رسیدم..... دلم میخواد یه حرکتی کنم که همسرم بترسه.... سرش به سنگ بخوره..... اینطوری که همسری داره می تازه نمیدونم تا کی دوام پیدا می کنم.....

ای خدااا چیکار کنم
از آدمها بت نسازید!! این خیا.نت است... هم به خودتان, هم به خودشان! خدایی می شوند که خدایی کردن نمی دانند و شما در آخر می شوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته!
فافا جان ، من کوچیکتر از اون هستم که طرف مشورت باشم
حالا این جا یک صحبتی میشه من شنیده و دیده هام را میگم ولی فکر نکن خود من زندگی خیلی عالی دارم توی خیلی از کارها خودم موندم
ولی خوشحال میشم اگر کاری از دستم بر بیاد .

فرنوش جان
فقط بگم که تغییر ، اولش ترسناکه ولی نتیجه ش خیلی خوبه
یه کاری کن در جهت رفع مشکلت ، از یک جایی شروع کن
مشورت با روانشناس ، اطلاع دادن به بزرگترها و همسو کردن اونها رو باخود
تهدید نکن اگر کردی عملی ش کن.

ملینا اصلا شجاعت ندارم.... ضعف دارم.... آشفته هستم..... فکر جدایی اذیتم میکنه.... بچه ام برام خیلی مهمه.... اگه لج کنه و همه چیز رو تموم کنه؟؟؟؟ اگه بچه ام رو که تموم امید و آینده ی منه ازم بگیره..... و اگه های دیگه..... جرأتش رو ندارم...... ولی از طرفی..... نمیدونم!!!
از آدمها بت نسازید!! این خیا.نت است... هم به خودتان, هم به خودشان! خدایی می شوند که خدایی کردن نمی دانند و شما در آخر می شوید سر تا پا کافر خدای خود ساخته!
فرنوش جان
تغییر این نیست که شما الان بری و اقدام به طلاق کنی .. نه
شما الان احتیاج به مشورت با دو حتی سه وکیل خوب داری هم زن باشن ، هم مرد
که به شما اطلاعاتی بدن در رابطه با حق و حقوقتون و اینکه چکار هایی بکنی و چطور و از چه راه هایی وارد بشی که به نفع شما باشه یک حق مشاوره میدی ولی عوضش کلی اطلاعات جمع میکنی اگر رفتی هم نگو که برای طلاق تردید داری جوری برخورد کن که اونها جدی بگیرن
این یک تغییر هست که در شما بوجود میاد بجای چه کنم .. چه کنم
حالا میدونی که، اگر بخوای باید از چه راهی وارد بشی ، من باشم حتما با سه تا وکیل مشورت میکنم بعد سعی میکنم یک وکیل خوب پیدا کنم برای تمام عمرم برای تمام کارهام
بعدش احتیاج به یک روانشناس داری ، تا راهنماییت کنه ببینه مشکلت چقدر درست شدنیه ، اگر همسرت را بتونی ببری پیش روانشناس ، خیلی خوبه چون حرف غریبه مخصوصا روانشناس روی آدمها تاثیر بیشتری میگذاره
البته چند تا روانشناس برو تا بتونی یک آدم دلسوز و خوب رو پیدا کنی .
دیگر اینکه باید ببینی چه کسی در زندگی شوهرت بیشترین تاثیر و نفوذ رو روش داره با او صحبت کنی و شاید بتونی از طریق او مشکلت رو کاهش بدی
بعد اینکه برو به دادگاه های خانواده اونجا بشین ، زنا و مردها میان با کلی مشکلات و وکیل ها هم میان بشین ببین و گوش کن اونجا وکیلا در حد چند تا سوال رو خوب جواب میدن و راهنماییت میکنن ولی خوب زمان بر هست
ولی به نطر من خوبه
من برای کار طلاق دوستم که باهم میرفتیم یک وکیل رو دو جا دیدم یک خانم بود هر دوجا با آدمهای مختلف بود و به نظرم خیلی وکیل خوبی بود و حیف شد تلفنش رو نگرفتم
بعد از این میتونی با خانوادت مشکلت رو مطرح کنی ، در هر صورت چه پشتت باشن یا نه باید بدونن شما در ناراحتی هستی اگر کمکت کنن که چه بهتر
و من نمی دونم خانواده همسرت چطور هستن شاید بشه از اون ها هم کمک بگیری.
خواهشا خود دار باش و اصلا نشون نده در شما چه میگذره یعنی مثلا در صحبتهات نشون نده که بچه خیلی برام مهمه
نباید نقاط ضعف خودت رو نمایان کنی . بگو من اگر برم بچه رو نمی برم ( مثلا )

میدونی اگر خانواده ساپورتت کنه ویا خودت بتونی از پس زندگیت بر بیای باید تکلیفت رو با خودت روشن کنی ، ببخشید نظر من اینه ، تحمل و صبر در زندگی الان معنی نداره

ملینا جون من نیاز دارم شرایطم رو بگم و از کسی که زندگی مشترک رو تجربه کرده و عاقل و فهمیده هم هست کمک بگیرم از طرفی مادرم هم چون به هر حال من بچه اشم و دلسوزی داره واسم شاید نتونه به اندازه یه غریبه تو این شرایط کمک باشه.

بهت ایمیل زدم عزیزم :)
هرگز زانو نخواهم زد، حتی اگر اسمان کوتاهتر از قامتم شود....
مونی و ملینای عزیز منم فکر میکنم که همونطوری که آدرینا گفته باید برای جلب شوهرم میرفتم و تقاضا میکردم چون به نظرم تو دعواهای خونوادگی به سرعت حکم جلب داده نمیشه. منم مثل فرنوش گاهی به طلاق فکر میکنم ولی باز دلم میلرزه و نمیتونم تصمیم درستی بگیرم چون هم به شوهرم دلبسته شدم هم بچه دارم
جایی که راه نیست خدا راه می گشاید
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز