2777
2789
مامانا میشه خواهش کنم درباره وضعیت خودتون ،وزنتون از اول تا الان ،چیزایی که دکتر یا خانه بهداشت درباره وضعیتتون میگه یا ممکن چه مشکلاتی با توجه به وضعی که دارید براتون پیش بیاد یا هر چیزی که فکر میکنید مهم حتی برای خودتون بیشتر بنویسید تا بتونیم خودمونو مقایسه کنیم...........


مچکرم************ I LOVE YOU
سلام مامانا
منم به لیست اضافه کنید.

لی لی....29.....15/2/90.....تهران...خانه دار............میخوام به دنیا بیاد ببینم چیه.....دکتر هاشمی...بیمارستان مادران

من امروز 28 هفته ام تموم شد.

از اول بارداریم 10 کیلو اضافه کردم. خودم اصلا چاق نشدم فقط ناحیه دلم بزرگ شده.دیروز رفتم دکتر گفت خیلی خوبه.

همه چی میخورم به اندازه. غذاهای آماده و بسته بندی کارخانه دیگه چی بشه.نمیخورم.

میوه تا مرز خفگی. هر روز حتما سیب و انار و به میخورم. نه بخاطر نی نی از بس خودم دوست دارم! هه هه

همین دیگه
دلم میخواد انشاءالله طبیعی زایمان کنم.

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سمیه جون یکی دو روز بود سرم درد میکرد و احساس میکردم یه کم سخت حلقه ام دستم میره. دیروز رفتم دکتر که ببینم یه موقع مسمومیت حاملگی نباشه.

چون از همین هفته ها شیوع پیدا میکنه تا پایان بارداری.

فقط و فقط هم باید زود فهمید و کنترلش کرد اگرنه خدایی نکرده زایمان زودرس میاره و بچه تو این هفته ها هنوز خیلی نارسه.


گلناز.............25/12/89 .....یزد .......... خانه دار ............... دختر ........ ؟
گلپونه...30......5/1/90 ......تهران..........خانه دار ............آقامحمدحسن ....دکتر وزیری..بیمارستان حضرت زینب
فاطمه...27......8/1/90........قم............خانه دار ...........عاطفه سادات
مانیا.....28......9/1/90......تهران..........دبیر-استاد..........نورا خانم.....دکتر کاشانی زاذه....بیمارستان خاتم الانبیا
پرستو...28......15/1/90.....تهران..........خانه دار............آقا محمد مهدی...دکتر احمدی....بیمارستان حضرت زینب
سمیه...29.....15/1/90.....شاهرود.......خانه دار.............دختر.......دکترآل یاسین...بیمارستان بهمن یا شریعتی
تینا......31.....15/1/90......اصفهان........خانه دار.............دختر......
زهرا.....23..... 19/1/90 .....بابل...........خانه دار.............آقا سید محمد
سارا.....27 ....24/1/90......ساری..کارشناس ارشد کشاورزی..آقا سید مهدیار
مهیا.....24......29/1/90 ....تهران..........خانه دار .............آقا مانی .......دکتر آج وند....بیمارستان ?
فاطیما ...39.....6/2/90 .... تهران ........کارشناس امور اداری ..... دختر ......دکتر نبئی.. بیمارستان آتیه
غزاله....27.....10/2/90.....تهران-آستارا...خانه دار............سوفی خانم.....دکتر همتی...بیمارستان مهر
لی لی....29.....15/2/90.....تهران..........خانه دار...................?.....دکتر هاشمی...بیمارستان مادران
سلام سلام به همگی ما اینترنتمون قطع شده بود داشتم پستهاتون رو میخوندم اول از همه فاطیما جون ما که دق مرگ شدیم دختر .....خدار.شکر که سالم برگشتی.ماشالا انقدر موضوعات جدید بود یادم نیست الان چی بایدبگم .
سلام صبح بخیرررررررررررررررررر
مهیا جونم از مطالب خیلی مفیدت ممنون خانومی........

زهرا جون نگران نباش ولی 3 تا نی نی زیاد نیست!!!!! ههههه اگه فاصله نی نی کم باشه خیلی بهتره...
دیروز رفتم دکتر ، دکی بعد از اینکه مشکلمو گفتم خیلی معاینه کرد و هی گفت پاشو و این حرفااااا بالاخره فهمید وقتی زور میزنم که از جام پاشم یا به خودم فشار میارم زیر دلم درد میگیره و گفت جای هیچ نگرانی نیست....خدا رو شکررررررر

من وزنم روز اول یعنی خرداد ماه 55 کیلو بوده و دیروز که دکتر وزنم کرد 63 کیلو شدم.......یعنی کلا 8 کیلو از اول بارداری اضافه کردم که دکترم گفت خوبه.....فقط پرسید که پیاده روی دارم که گفتم نه....گفت چرا گفتم تنبلی !!!!!!! اصلا حالشو ندارم...توصیه کرد پیاده روی داشته باشم...امیدوارم که داشته باشم....
آهان یک توصیه به مامانایی که میخواد انشاالله نی نیه دوم هم داشته باشن....
نذارید فاصله سنی نی نی هاتون زیاد بشه.....من الان پسرم 7 سالشه....پارسال هم یک سقط و کورتاژ اجباری داشتم...کلا الان خیلی اذیتم هم سنم رفته بالا هم کم طاقت و کم تحمل شدم...مثل این پیرزنها یکسره مینالم و شاکیم...ههههه
اصلا یادم رفته بارداری اولم چجوری بودم...انگار بار اوله باردار میشم........خیلی خسته و کلافم.....4 ماه ویار داشتم الان هم یک پسر شیطون کلاس اولی دارم....

دیدید اینجا هم دارم هی مینالم!!!!!

راستی شماها هم حساس شدید؟؟؟؟ من خیلی حساس شدم تا همسری بهم تو میگه میزنم زیر گریه!!!! بیچاره هی میگه چی شد من که چیزی نگفتم....دست خودم نیست خداییش خیلی رعایتمو میکنه.....ولی فایده نداره سر هر چیزی اشکم سرازیر میشه.......
فاطیماااااااااا منم سکسکه ها رو متوجه نمیشم!!!!!!!!!!
ولی دخمله من لگد میزنه که پوست شکمم از روی لباس و با فاصله هم کاملا دیده میشه.....خیلی وروجک و شیطونههههههههه....همش در حال وول خوردنه....
سلام و صبح بخیره پر انرژی به مامانای تپل!

انقدر که شما گفتین خانه بهداشت رفتینو پرونده درست کردین ,منم توی این شهر غریب! گشتمو خانه بهداشتو گیر آوردم.الانم دیگه باید حاضر شم برم.فقط خدا کنه مثل زهرا دعوام نکنن که چرا دیر اومدم که منم مثل تینا این روزا اشکم دمه مشکمه و اونجا یه اتفاقای نادر میافته.

راستی این روزا گلاب به روتون شکمم روون شده.میگن واسه لگدای نینیه! ماشالا از زیر معده امو تا زیر دلمو تک نفره کاور میکنه.

دیگه برم که نگن مامانه تنبلی ام.
سلام
تینا جون منم خیلی حساس شدم .
تنهایی خودم فکر می کنم و اشک می ریزم .دلم برا خودم می سوزه .

مهیا جون من از خانه بهداشت اصلا خوشم نمیاد . اینقدر بد اخلاقن که نگو . من که هر وقت بچمو می بردم هیچ صحبتی که نمی کردن هیچ با بد اخلاقی می گفتن مثلا بذارش رو وزنه یا سرشو اینجوری بگیر دور سر بگیرم .

خودمم از همونجا عفونت گرفتم . برام آیودی گذاشت . تا حالا خوب نشدم .





ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز