2777
2789
عنوان

چگونه ظرافت زنونه داشته باشیم ؟؟(شعبه 2)

| مشاهده متن کامل بحث + 349276 بازدید | 18904 پست
سلام دوستای عزیزم من خداروشکر میکنم که با شماها دوست شدم تا بتونم از تجربه های خوبتون استفاده کنم خیلی از راهنمایی های شما توی زندگیم اثربخش بوده.خیلی خیلی کم دارم ظرافتای شمارو توی خودم نهادینه میکنم. یه راهنمایی دیگه...... از مشکلات من و مادرشوهرم در جریان کامل هستین(یک معزلی شده برای من) شرایط در حد بچه بازیه باور کنین هرکدوم از شماها بودین نمیدونم چه عکس العملی داشتین.هفته پیش صبح منوهمسری میخاستیم بیایم سرکار(یه مدتی هست که وقتی من توی حیاط هستم اون خانم نسبتا محترم نمیاد توی حیاط) خلاصه میخاست بره بیرون اومد به همسرم گفت که منو برسون فلان جا و همسرم سویچ ماشین از من خاست و من ازخونه اومدم بیرون تا بدم به شوهرم از در خونه اومدم بیرون یه سلام دادم و مادرشوهرم کلا صورتشو چرخوند به سمت دیگه و من هم رفتم داخل (دختر خاله شوهرم که 15سالشه شاهد این اوضاع بود)بعد که همسرم رفت که اینارو برسونه اومد با من برخورد کرد که چرا مامانم تحویل نگرفتی منم گفتم سلام کردم جواب نداد دیگه بیشتر از این نمیتونستم خودمو کوچیک کنم(این اتفاق چند بار افتاده و ایشون جواب سلام منو ندادن)
همسرم چند روز توی خودش بود من فک میکردم از من ناراحته که یک دفعه همه چی رو لو داد: همون روز که مادرش سوار ماشین کرده مامانش گفته زنت منو تحویل نگرفت.باور کنین یه فحشایی داده که من خجالت میکشم به زبون بیارم آخر سر هم گفته به لج زنت میرم دامادت میکنم شما باشین همچین حرفی بشنوین چکار میکنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

در حال حاضر رفته شهرستان پیش دخترش که تازه زایمان کرده.آخر هفته میخان برای بچه جشن بگیرن ماتم گرفتم که اونجا برم چکار کنم یه چیز دیگه که یادم رفت:شوشو زنگ میزنه به خاهرش که مامانم نصیحت کن دست از این حرفاش برداره و مامانش گفته من اصلا همچین حرفی نزدم چقد آدم میتونه دروغ گو باشه .خانوما میشه یه تیکه محترمانه به من بگید که اگه رفتم بهش بگم خخخخخخخخ راستی برخوردم چطوری باشه؟؟؟؟؟
برای داشتن روحیه ی خوب چه نسخه ای بپیچیم؟؟؟ 1- به استقبال نور بروید کمبود قرارگرفتن درمعرض نور خورشید، باعث افزایش ترشح هورمون ملاتونین می‌شود که می‌تواند عاملی درافت خلق‌و‌خو و ایجاد حالت خواب‌آلودگی و خستگی شود. ملاتونین، فقط درمکان‌های کم‌نور و تاریک ترشح می‌شود و باعث کاهش دمای بدن و کرختی می‌شود. اگر عادت دارید ‌دراتاق‌های کم‌نور با پرده‌های بسته زندگی کنید، طبیعی است که کسل‌تر، کم‌انرژی‌تر و خواب‌آلوده‌تر باشید. به‌همین‌دلیل ساده است که افرادی که دچار افسردگی هستند، معمولا درزمستان علایم حادتر و مشخص‌تری دارند. درعین‌حال درفصل زمستان، شب‌ها طولانی‌تر است و ساعت فیزیولوژیک بدن هم دراین میان، نقش بازی می‌کند. اگر به‌هردلیلی نمی‌توانید از نورخورشید استفاده کنید، سعی کنید‌ نور داخل خانه یا محل کار خود‌ را افزایش دهید. سعی کنید‌ اگر هوا آفتابی است، حتما دقایقی را درفضای باز راه بروید و حتی‌المقدور ناهار یا شام‌تان را درفضای آزاد میل کنید. 2- هم مشغول شوید، هم به‌دنبال الهام بگردید قطعا اگر سرتان حسابی شلوغ باشد، کمتر احساس افسردگی به‌سراغتان خواهد آمد. درعین‌حال اگر به‌دنبال علایق خود‌ باشید و درکارهایی که دوست دارید دنبال الهام‌گرفتن و نوآوری باشید، قطعا افسردگی به‌سراغ شما نخواهد آمد توصیه می‌شود دنبال کارهایی‌که دوست دارید باشید و حتی اگر برای انجام آنها مشکل مالی دارید، به این نکته فکر کنید که پیشگیری، بهتر از درمان است. مطمئن باشید‌ هزینه‌کردن امروز برای علایق، بهتر و به‌صرفه‌تر از هزینه‌کردن فردا برای رسیدن به‌حال خوب است! همیشه برای خود‌‌ هدف تعیین کنید؛ یک هدف مناسب، هرچقدر هم که سخت باشد، به شما انگیزه می‌دهد و این انگیزه‌دادن، باعث می‌شود  ‌‌انرژی حرکت داشته باشید و انرژی حرکت، به‌معنای فرار از افسردگی است. 3- استراحت کنید،‌ فرار کنید این واقعا مهم است. اگر تحت‌‌فشار کاری هستید، برای ساعاتی یا حتی برای چندروز، به خود‌ استراحت دهید، به سفر بروید یا درخانه بنشینید و به‌ هیچ‌چیز کاری فکر نکنید. اگر احساس می‌کنید دوش‌ آب گرم حالتان را بهتر خواهد کرد، حتما دوش بگیرید. با دوستی که می‌دانید برای شما ارزش قائل است تماس بگیرید و با او صحبت کنید. مهم‌ترین مسئله استرس‌زا و افسرده‌کننده برای بسیاری از افراد، کار و فشار کاری است، پس برای خود، یک نقشه فرار درست کنید. زمانی‌که احساس سردرگمی، ناراحتی، کمبود انرژی و افسردگی پیدا کردید، یک‌روز فرار کنید و به خو‌د استراحت مطلق کاری بدهید. یادتان باشد‌ هرکاری که ممکن است «تفریح» باشد، می‌تواند حال شما را خوب کند. 4- درست غذا بخورید و سعی کنید متناسب باشید از غذاهایی که شکر یا کافئین زیاد دارند، .ورزش منظم، واقعا «قاتل افسردگی» است، چراکه با ورزش، اندورفین دربدن ‌ترشح می‌شود که به «هورمون شادی» معروف است و باعث احساس خوشحالی و کم‌شدن اضطراب و التهاب و افسردگی می‌شود. 5- به دل اجتماع بروید هیچ آدمی، جزیره تنها و رها‌شده‌ای نیست. دوستان و آشنایان هرفرد، حامیان احساس او هم هستند. همراهی با آدم‌ها و انجام فعالیت‌های دسته‌جمعی با آنها، قطعا احساس لذتبخشی به شما خواهد داد. این‌که انسان حس کند عضوی از یک گروه است، واقعا حس خوبی به او می‌دهد. هرگز جادوی «حمایت»‌ و «همیاری» را دست‌ِکم نگیرید. گاهی اوقات حتی یک کلمه محبت‌آمیز، یک دست به پشت زدن یا قراردادن یک دست روی شانه، زندگی انسانی را نجات داده است. سعی‌کنید تا می‌‌توانید رشته‌های ارتباطی خود‌ را حفظ کنید یا رشته‌های ارتباط جدیدی برقرار کنید؛ دوستان بیشتر، به‌معنای زندگی خوش‌تر و با‌ثبات‌تر است. 
****ممنون میشم واسه باز شدن گره کارم صلوات بفرستین****
سلام به همه دوستای ظریییییفم هفته خوبی داشته باشید خوشگلااااااا از این روزای پایانی تابستون استفاده کنید.پیک نیک رو فراموش نکنید.بازی با بچتون عشق ورزی با همسرتون و هر کاری که باعث میشه حالتون خوش باشه.....
گل یخ عزیزم قطعا تا جای کسی نباشی نمیتونی شرایط اون شخص رو کامل درک کنی واسه همین الان ممکنه ما شرایطتت رو به درستی متوجه نشیم و یا سختیش رو درک نکنیم.حتی من گاهی اوقات برام پیش اومده با تک تک سلولام درد و مشکلمو برای عزیزی توضیح دادم ولی اون متوجه نشده راسته که میگن تا نکشی و سرت نیاد نمیفهمی نمیخوام بگم شرایطتتو درک میکنم ولی مطمئن باش تو زندگیای همه ماااا نمونه های مشابه ای هستن مثلا خواهر شوهری که وقتی باهاش تو جمعی قرار میگیریم معذب میشیم یا حتی از اقوام خودمون مثلا خاله ای که بودن تو یک جمع در کنار اون حالمونو بد میکنه پس من از این جهت درکت میکنم و کاری که خودم میکنم این هستش(برای اینکه بیشتر بدونی میگم که یکی از خاله های همسر من نقش مادرشوهر تو رو برای من ایفا میکنه از هر فرصتی استفاده میکنه که بخواد منو تخریب کنه و یا آزارم بده) اولین و مهمترین کااااارم حفظ اعتماد به نفسم هستش.با خودم تکرار میکنم من خیلی توانمند هستم خیلی ویژگی های بارز دارم که باعث ناراحتی این خانم میشه و چون خودش از این ویژگی ها محرومه و یا دخترش و عروسش و...پس با حسادت سعی در آزار من داره و میخواد یا کنایه هایی که در شان خودش هست دل منو بشکونه.ولیییییییی من هیچ آزاری از این خانم نمیبینم چون بهش این اجازه رو نمیدم انقدر رو من تسلط داشته باشه که بخواد حتی کوچکترین آزاری به من برسونه ادامه دارد.....
در ادامه صحبتام با گل یخ: قدم بعدی اینه که فکرم رو از این آدم رها میکنم وقتی این همههههههه آدم مثبت هست که من بهشون فکر کنم چرا ذهنمو درگیر این آدم کنم در ثانی اگه به این خانم گوشه ذهنم تو خلوت راه بدم یعنی بسیااااار بسیااااار ناتوانم چون وارد بازی ذهنی اون آدم شدم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   gthllwthy  |  11 ساعت پیش
توسط   ابروکمونی۳  |  3 ساعت پیش