سلام دوستای عزیزم من خداروشکر میکنم که با شماها دوست شدم تا بتونم از تجربه های خوبتون استفاده کنم خیلی از راهنمایی های شما توی زندگیم اثربخش بوده.خیلی خیلی کم دارم ظرافتای شمارو توی خودم نهادینه میکنم. یه راهنمایی دیگه...... از مشکلات من و مادرشوهرم در جریان کامل هستین(یک معزلی شده برای من) شرایط در حد بچه بازیه باور کنین هرکدوم از شماها بودین نمیدونم چه عکس العملی داشتین.هفته پیش صبح منوهمسری میخاستیم بیایم سرکار(یه مدتی هست که وقتی من توی حیاط هستم اون خانم نسبتا محترم نمیاد توی حیاط
) خلاصه میخاست بره بیرون اومد به همسرم گفت که منو برسون فلان جا و همسرم سویچ ماشین از من خاست و من ازخونه اومدم بیرون تا بدم به شوهرم از در خونه اومدم بیرون یه سلام دادم و مادرشوهرم کلا صورتشو چرخوند به سمت دیگه و من هم رفتم داخل (دختر خاله شوهرم که 15سالشه شاهد این اوضاع بود)بعد که همسرم رفت که اینارو برسونه اومد با من برخورد کرد که چرا مامانم تحویل نگرفتی منم گفتم سلام کردم جواب نداد دیگه بیشتر از این نمیتونستم خودمو کوچیک کنم(این اتفاق چند بار افتاده و ایشون جواب سلام منو ندادن)