محیا جون ایدت عالیه ب ای خرید پیرنای کوتاه ک بعدا بتونی توی مهمونی یا خونه مادرشوهر چون لباس مجلسی رو برای جاهای خیلی خاص ونزدیک با این کارهم کلی مدیریت میشه تو خریدا وهزینه ها یه چیزی هم میگیری ک بعدا رو دستت نمیمونه وچن بار میتونی استفاده کنی
سلام. چه بحث خوبی.. راستش من از اون دسته هستم که خرید میکنم و خیلی وقتا بی استفاده میمونه و یا یه خریدایی میکنم میبینم لازم نداشتم .. محیا جون در مورد لباس گفت خیلی خوبه منم چند تا لباس کوتاه دارم تو ذهنم مجسم کردم با شلوار جذب عالی میشه یا زیر سارافونی برای زمستون،، ممنونم دوست خوبم
بچه هااا ما جمعه میریم تایلند و ده روز هستیم بانکوک و پاتایا، از شما کسی رفته؟ میتونه پیشنهادی بهم بده برای بهتر بودن سفرم؟ مثلا تفریحاتش با دو تا بچه کدوم خوبه یا برای خرید جز لباس چی خوبه؟ ممنون
من چادریم،تو مهمونی‌های فامیل شوهر هم چادر میپوشم،ولی همیشه سعی میکنم لباسی که مخرم یا میدوزم روی یقه و آستینش کار شده باشه البته نه هر مدلی،چیزی که هم قشنگ باشه هم شیک،بلوزها هم معمولا جدید وشیک هستن،تو مهمونیا اکثرا ازم میپرسن که لباسامو از کجا میخرم یا اینکه خیاطم کیه، اینم بگم سعی میکنم معمولا با قیمت مناسب خرید کنم،یا اینکه مثلا تونیک وشنل و...مدلهایی برای بافتن انتخاب میکنم که زیبا باشن
ممنون محیا جونم
محیا جان من شاغلم خرج خودم را می دهم و البته به شوهرم هم کمک میکنم اما چند ماهی است که پنهانی حساب باز کردم
سلام بچه ها من یه مشکل دارم خیلی مشکل پسندم مامانم و خودم خسته شدیم دیگه رفته بودیم مشهد من رفتم خیابون طلاب و پاساژ فردسی نزدیک 5 ساعت چرخیدم ولی مانتو پسندم نشد واسع همه چی اینجوریم چیکار کنم؟
به نظر من شاید نمیدونی چی میخوای،یا اینکه جچوری ست کنی، منم بعضی وقتا مثلا واسه ی کفش اینجوری میشم البته الان خیلی کم شده از چندتا مدلی که خوشت اومده یدونه رو که فکر میکنی بیشتر احتیاج داری بخر،یعنی اون مدلی که تا حالا نداشتیو انتخاب کن
امیدوارم بقیه دوستان هم راهکار بدن تا مشکلت حل بشه عزیزم
مثلا میدونی ی چنتا مدل کفش تو ایننستا دیدم عین اونو میخواستم یا شبیهشو ولی پیدا نکردم دنبال چیزای خاص و تکم دوس دارم چیزام تک باشه البته همیشه هم هستا ولی خیلی اذیت میشم تا پیدا کنم
سلاااااام...من اومدم...چقدرم دیر اومدم
راستش دیروز داشتم انفجارات حاصل از مهمونی را مرتب میکردم،سه روز مهمون داشتم...همه خانواده شوهرم به جز برادرشون و جاریم...تقریبا بیست نفر...راستش روزجمعه دیگه واقعا کم اورده بودم و تودلم خداخدا میکردم زودتر برن
چهارشنبه شام خورش بادمجون...جاتون خالی به همراه سالاد وژله خوشگلم سروشد،سنگ تموم گذاشتم همون اول کار...چون بعدش دیگه خود خانواده شوهرم بهم اصرار میکنن که راحت برگزار کنم...میوه،اجیل و چای وشربت که هرساعتی اماده بود و سرو میشد،چون اینجایه منطقه گردشگریه،روزپنج شنبه بیرون رفتیم که من از شب قبل جوجه اماده کردم...و فرداش فقط جمع کردن وسایل بود،کباب هم که دست اقایون رامیبوسید،ولی خوراکیهای جانبی هم بود،میوه،چای،شکلات،تخمه و...شام هم خورش قرمه سبزی که از قبل فریز کرده بودم،صبحانه هم که متنوع،تخم مرغ محلی،شیروپنیرمحلی....جمعه همه پیشنهاد دمپخت گوجه دادن با گوشت،که جاتون خالی بود واقعا....خیلی خوشمزه شد،همسرم تمام مدت درخدمتم بودو پذیرایی انجام میداد،بچه ها خونمو منفجر کردن ولی من خم به ابرونیاوردم سه روز،صبروحوصله بسیارزیاد،لبخندم اصلا کم نشد،خوشرو و خوش لباس بودم،اخرشبها دوش میگرفتم،هرروزتعویض لباس،مرتب کردن بسیار سریع و دقیق اشپزخونه،هرلحظه چک میکردم و مرتب میکردم،پذیرفتن تعارف دیگران موقع ظرف شستن،احترام بسیار زیاد به همسرم درحضور اونها،چندتا هدیه کوچولو اماده کرده بودم و به بچه ها دادم که واقعا خوشحال شدن و دیگه منو ول نمیکردن،ازقبل تمام ملحفه ها،تشک،وپشتی و بالش چک شد و هرکدوم کثیف بود فوری عوض شد،حوله هاشسته شده و خوشبو،گل و گیاهامو مرتب کردم،مودم را خاموش میکردم تا وقت بیشتری به صحبت و خنده بگذره،چای تازه دم همیشه اماده بود،لباس راختی تدارک دیدم واسه اقایون...یکی دوجفت دمپایی بچه گونه خوشگل خریدم واسه سرویس بهداشتی،اصلا غر غر وشکایت ازخستگی نکردم،چون میدونستم بعد رفتنشون کلی وقت ازاد خاهم داشت،تالحظه اخر فقط لبخند زدم و صبوری کردم..خیلی خوب بود،خیلی به همه خوش گذشت
سلامممم هرمیون جون واقعا خسته نباشی .... حسابی سنگ تموم گذاشتی .... کلی خانمی کردیااااا .... خدارو شکر که خودت راضی هستی این از همه مهم ترهههه
آفرین هرمیون جون، من ندیده بهت افتخار میکنم
خدا کنه قدرتو بدونن خانومی
خدا کنه قدرتو بدونن خانومی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز