سلام دوستای عزیزم من خیلی از گفته هاتون استفاده میکنم متاسفانه وقت نشده بیام تو بحثها شرکت کنم ولی ازاین ب بعد هستم منم
سلام خوشگلاااااااا ممنون محیا جون نه عزیزم23 سال دارم
سلام دوستان ب نظر منم ماکسی خیلی شیکتره و واسه سن وسال مهم نیس شاید یکم سن رو بزرگ نشون بده ولی خیلی شیک و باکلاس میشه مثلا تو ترکیه هزل کایا با اون سن کمش لباسای ماکسی خیلی شیک می پوشید
سلام ممنون هرمیون جون که وقت گذاشتی و جواب منو دادی مرسی
سلام برای هفته آینده کسی موضوعی مد نظرش نیست؟
عزیزم فکر میکردم بیشتر باشه سنت من باز هم سر حرفم هستم یه لباس ماکسی اما به سبک دخترونه بگیر و آرایش و موهات هم خیلی شیک و ساده باشه که سنت رو بالا نبره اگه موهاتو رنگ نکردی لازم نیست رنگ کنی اگه وقت داری میتونی مدل پیدا کنی بدی خیاط البته باید ماهر باشه تا همونی که میخوای رو برات دربیاره چون خودمم خیلی سخت لباس میخرم ماکسی که دیگه خیلی سخت تر پس بهت پیشنهاد میکنم زود دست به کارشو
این داستان خیلى زیباست و قابل تأمل. وقتى مطالعش کردم لذت بردم شاید شما هم لذت ببرید👇👇👇👇 🌹🌹🌹🌹 من برای یک گل نخواهم مرد زوجی تنها دوسال از زندگیشان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونه ای که زن معتقد بوداز این زندگی بی معنا بیزار است زیرا همسرش طرفدار رمانتیسم نبود،بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت که باید ازهم جدا شویم. اما شوهر پرسید چرا؟ زن جواب داد من از این زندگی سیر شده ام دلیل دیگری وجود ندارد. تمام عصر آنروز شوهر به آرامی سیگار می کشید و حرفی نمیزد. زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندن ، او را متقاعد نمی سازد. تا اینکه شوهر از او پرسید: چطور میتوانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟ زن در جواب گفت توباید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تومرا راضی کند من از تصمیم ،منصرف خواهم شد، سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجه چیدن آن گل مرگ خواهد بود آیا تو آنرا برای من خواهی چید؟ شوهر کمی فکر کرد و گفت فردا صبح پاسخ این سوال تورا میدهم صبح روز بعد زن بیدار شد ومتوجه شد که شوهرش درخانه نیست و روی میز نوشته ایی زیر فنجان شیرگرم دیده میشود زن شروع به خواندن نوشته شوهرش کردکه میگفت: عزیزم ، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ میکنی مرتکب اشتباهات مکرر میشوی و بجز گریه چاره دیگری نداری به همین دلیل من باید زنده باشم تا بتوانم اشتباه تورا تصحیح کنم دوم اینکه تو همیشه کلید را فراموش میکنی ، من باید زنده باشم تادر را برای تو باز کنم سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر نگاه میکنی و این نشان میدهد تو نزدیک بین هستی، من باید زنده باشم تا روزی که پیر میشوی ناخن های تورا کوتاه کنم به همین دلیل مطمئنا کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید. اشکهای زن جاری شد اشکهایی که مانند گل درخشان و شفاف بود، وی به خواندن نامه ادامه داد: عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را ، در دست دارم زن در را باز کرد و دید شوهرش همچنان در انتظار ایستاده است. آری عشق همان جزییات ریز معمولی وعادی زندگی روزانه است که خیلی ساده وبی اهمیت از کنار آنها میگذریم.(مهارتهای زندگی مشترک)
من خواننده خاموش بودم ولی لذت میبرم از نکات بانوی خوش اقبال و عروس آذری فرین و بقیه عزیزان
ممنونم از شما بانوهای با ظرافت که تجربیات ارزنده تون رو در اختیارمون قرار میدین..
بانوی اذری عزیز به نظرم برای عروسی افراد درجه ی یک ماکسی مناسب ترین گزینه س... من پسرعموی همسرم ماه اینده جشن نامزدی دارن درفکر خرید کت و سارافون شیک هستم...چون درجه ی یک نیستن و بلاخره داماد هم نامحرم هستن تصمیم گرفتم کت و سارافون مناسبت و شیکتره...
میشه لطفا کسی لینک تاپیک نظافت رو برام بزاره ممنون میشم
سلام دوستای خوبم من تا حالا نتونستم تو بحث ها شرکت کنم ولی یکی از خواننده های پروپا قرص این تاپیکم بعد این سعی میکنم شرکت کنم تو بحثها واز تجربه های شما استفاده کنم
بیتا یه تاپیک میذارم برات ادرس تاپیکایی مثل ظرافتو داره
سلام دوستان من تازه با این تاپیک اشنا شدم برام خیلی جالبه من از زمان نامزدی کلا با خانواده شوهر مشکل داشتم بهم احترام نمیزاشتن ی جاری داشتم که 3سال با برادر شوهرم نامزد بود منم با شوهرم تازه نامزد کرده بودیم به اون خیلی احترام میزاشتن براش کادو گرون قیمت میخریدن و نشون من میدادن میگفتن نظرت چیه اگه میدونی بده تا بهش ندادیم بریم عوض کنیم اما برای من کادو ارزون قیمت میخریدن اولین کادو عید پدر شوهر 2000تومن به من داد گفت نمیخوام بین تو و دخترم فرق بزارم اما برای جاریم سکه طلا خریدن من خیلی ناراحت شدم پیش جاریم اخمام توهم بود برگشتنی مادر شوهر گفت ابرومونو بردی توکه ناراحت بودی اصلا نمیومدی منم گریه کردم ولی بهش نگفتم بینمون خیلی فرق میزاری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز