2777
2789



🍁با  تمام حروف به کار رفته در هر یک از کلمات زیر نام یک حیوان را پیدا کنید.


۱.کارد ⬅⬅ ...............

۲.خسرو ⬅⬅ ............‌...

۳.تیلر ⬅⬅ ................

۴.زغال ⬅⬅‌‌ ...‌‌..........

۵.هویت ⬅⬅ .............

۶.نادر ⬅⬅ .............

۷.سرتوپ ⬅⬅ ........‌..

۸.جنس آب ⬅⬅ ..........

۹.آش تپه ⬅⬅ ..............

۱۰.ابروه ⬅⬅ ...............

۱۱.برقع ⬅⬅ .............

۱۲. بقاع ⬅⬅ ............

۱۳.کاخ کریم ⬅⬅ ...........

۱۴. شکل تاپ ⬅⬅ ............

۱۵.برگه مهیا ⬅⬅ .............

۱۶.پا خواست ⬅⬅ .............

۱۷.طبقی سرخ ⬅⬅ .............

۱۸.یرقان ⬅⬅ ..‌..........

۱۹. وکیل کرد ⬅⬅ ...........

۲۰. مساحت ⬅⬅ ..........


⬆⬆⬆⬆⬆

2خروس

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
بیشتر ببینید

خواستم یه چیزی رو با شما در میون بذارم چند هفته‌ایه که رژیم گرفتم و با اپلیکیشن "زیره" شروع کردم. واقعاً نتیجه‌گرفتن باهاش خیلی راحت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! 🥑💪

بدون گرسنگی و بدون اینکه غذاهای مورد علاقه‌ام رو حذف کنم، پیش میره. لازمم نیست برای همسرم و بچه ها غذای جدا درست کنم.

فکر می‌کنم این‌طور که دارم پیش میرم، آخر سال با افتخار می‌تونم تیک "لاغری" رو بزنم! 😄

من که شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن 🎉اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

3رتیل

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
بیشتر ببینید

اردک

خروس

۱۲عقاب

۱۰روباه

۱۱ عقرب

کروکودیل

۲۰ تمساح

ریتل

درنا

خرس قطبی

مادرشوهرایی که عروستون شکنجه میدین اذیت میکنین میگین حرف حرف شماست وفکرمیکنین کاری باهاش ندارین یادتون نره اونام خدادارن عدالت خداهم هست ازخدابترسین😭☹😕شبا باگریه میخوابم ازاشکهایم که بخدا گلایه میکنن وامانتن بترس خواهرشوهرای عزیزلطفا توقعتون ازبرادر متاهل کم کنین بخدااون مسئول خرج وهدیه ومناسب وکمک وقرض تووبچه وهمسرت نیس لطفا نگو یدونه برادرم کسی اون ازتوجدانمیکنه ولی بزاربراخودش وزنش خرج کنه مگرنه زنش میگه حرامت باشه
بیشتر ببینید

اردک

خروس

رتیل

غزال

.

درنا

میشه واسه باز شدن بخت خواهرم و همه ی جوونا یه صلوات بفرستین😘                                                   هرکی تو امضاش گفته صلوات بفرستین واسش صلوات می فرستم فقط اعلام نمی کنم
بیشتر ببینید

عقرب

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
بیشتر ببینید
ارسال نظر شما


نظر خود را وارد نمایید ...

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز