منم از یکی از کارهام بگم ... تولد من 20 خرداد و عشق جان 12 خرداده ... امسال که اولین تولد بود باهم بودیم ... از 2 هفته قبل بهش گفتم که 11 خرداد سالگردازدواج دخترخالم عه و گفت من و تو هم بریم .. کافه رزرو کرده و 10 نفری میشیم...البته بخاطر اینکه تابلو نشه گفتم واااااای دیدی چیشد؟ درست شب تولد تو ... ای بابا .. برات کلی برنامه داشتم
اونم گفت عیب نداره ... روز بعدش میریم بیرون ... خلاصه باور کرد... البته تو این حین چندبار دخترخالم پی ام داد ک یادتون نره بیاین و اینا منم فوروارد کردم برا عشقم تو تلگ ... اونم باورش شد تا حدی ... با دخترخالم هماهنگ بودم... بعد روز موعود رسید... من گفتم با دخترخالم اینا میام و تو جدا بیا ... گفت باشه... اومد کافه... یهو دید هیچکس نیست گفت بقیه کجان؟ گفتم بقیه ای درکار نیست ... فقط خودمونیم .. تولدت مبااااااااارک ... فقط نگاهم کرد
قشنگ شوکه بود ... گفت ینی چی؟ مگه سالگرد ازدواج دخترخالت نیست؟ گفتم نههههه ... گفت همش الکی بودد؟؟؟؟؟؟
گفتم آآآآآآره .. گفت شوخی میکنی الان همه میرسن گفتم به همین خیال باااااااش.... بدو کیک رو ببریم و شمع رو خاموش کنیم.... هر 5 دقیقه میگفت وااااااای تمنا باورم نمیشه.... وااای نهههه... وااای... خلاصه مردم از خنده شب هم پی ام داد که امروز معنی واقعی سورپرایز رو بهم فهموندی ... بهترین تولدم بود....